چشمه باران(farsan )

چشمه باران(farsan )
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
دوشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۳۵ ق.ظ

مقاله : (جایگاه سعدی در اشعار پوشکین)

 
چکیده
پوشکین پدیدۀ فوق‌‌العاده‌ای در ادبیات روسیه و حتی جهان است که در آثارش ایده‌‌های جهانی می‌‌درخشند. هیچ‌کس مانند پوشکین توانایی مبدل شدن به انسان دیگر ملل و این‌چنین موثق از زبان او حرف زدن را ندارد. این ویژگی پوشکین در توصیف فرهنگ و نابغۀ بزرگ ایران، سعدی، آن‌قدر زیاد است که در سال 1824 میلادی و پس از چاپ منظومۀ فوارۀ باغچه‌سرای، با سرلوحه‌‌ای از سخنان سعدی، شاهزاده شالیکوف، ناشر مجلۀ دامسکی ژورنال، به او لقب «سعدی جوان» داد؛ زیرا پوشکین برای نخستین بار در ادبیات روسیه نشان داد که چگونه باید سعدی، نابغۀ ایرانی، را توصیف کرد. در مقالۀ حاضر به موضوع پوشکین و سعدی و نیز به نقش ارزشمند و کلیدی سخنان سعدی در بیان اندیشه‌‌های پوشکین در منظومۀ فوارۀ باغچه‌سرای و بعضی از آثار دیگرش می‌‌پردازیم. برخی از اندیشه‌‌های سعدی، مانند سرلوحۀ فوارۀ باغچه‌سرای ـ که برگرفته از باب اول بوستان سعدی است ـ در بسیاری از آثار و مکاتبات پوشکین به‌وفور تکرار شده و همچون یک مَثَل در بین مردم روسیه ساری و جاری است؛ این مضامین در آثار پوشکین، یادآور یاد و خاطرۀ دوستانِ دکابریست وی و نیز بیانگر حس دلتنگی شاعر به‌‌دلیل دوری و از دست دادن آن‌‌هاست.
کلیدواژه ها
"سعدی"؛ "پوشکین"؛ "تأثیر"؛ "موضوعات"؛ "شرقی"؛ "ادبیات"؛ "شرق"
اصل مقاله

مقدمه

علاقه به شرق و موضوعات شرقی، در همۀ دوران زندگی الکساندر پوشکین (Aleksandr Pushkin) دیده می‌شود؛ از همان دوران کودکی، زمانی که از مادربزرگ و دایۀ خود دربارۀ سرگذشت تقریباً اعجاب‌انگیز پدرجد افریقایی‌اش، ابراهیم هانیبال (Abram Ganibal) شنیده بود (بلکین، 1999: 95).

محققان بارها به این مطلب اشاره کرده‌‌اند که مسافرت پوشکین به کریمه و تبعیدش در جنوب روسیه و قفقاز، تمایل او را به شرق بیشتر کرد. با مطالعۀ منظومۀ اسیر قفقاز پوشکین (Kavkazski plennik)، می‌‌بینیم که او به‌خوبی با جزئیات بسیاری از زندگی و فرهنگ و اعتقادات مردم مشرق‌‌زمین، آشناست. بعضی از پوشکین‌‌شناسان معتقدند که وی در منظومۀ اسیر قفقاز فقط به موضوع شرق نزدیک شده، ولی در منظومۀفوارۀ باغچه‌سرای (Bahchisarayski fontan) جدی‌‌تر به موضوع شرق روی آورده‌است (خواجه بایوا، 1999: 62) و سخنان آغازین (سرلوحه) منظومۀ فوارۀ باغچه‌سرای را هم با برداشتی از اشعاربوستان سعدیآغاز می‌کند:

Многие, так же как и я, посещали сей фонтан;

но иных уже нет, другие странствуют далече. Сади

بسیاری چو من فواره (چشمه) را دیده‌اند، اما برخی از آنان دیگر در عالم وجود نیستند و دیگران نیز در بلاد دور سیاحت می‌کنند «سعدی» (کریمی‌مطهر، 1390: 92 و 108).

همان‌‌طور که می‌‌بینیم، پوشکین در پایان این عبارت، نام سعدی را به‌‌عنوان منبع آن آورده‌است؛ عبارت بالا برگرفته از بیت‌های 479 و 480 باب اول بوستان سعدی (سعدی، 1384: 52) است:

بر این چشمه چون ما بسی دم   زدند
  گرفتیم عالم به مردی و زور
  
 

 

برفتند و چو چشم بر هم زدند
  ولیکن نبردیم با خود به گور
  
 

 

در این مقاله سعی داریم به این پرسش، پاسخ دهیم که چرا پوشکین منظومۀ فوارۀ باغچه‌سرای را با سرلوحه‌‌ای از سعدی آغاز می‌‌کند؟ علت توجه بسیار زیاد او در این دوران به موضوعات شرقی، به‌‌ویژه به آثار سعدی، چیست؟ علت تکرار بعضی از سخنان سعدی در آثار مختلف پوشکین چیست و چه پیامدی در جامعۀ روسیه داشته‌است؟

2. بحث و بررسی

با بررسی زندگی پوشکین در اوایل سدۀ نوزدهم میلادی و نیز اوضاع و محیطی که کودکی و نوجوانی پوشکین در آن سپری شد، به این نتیجه می‌‌رسیم که علاقه و تمایل او به موضوعات شرقی، بخش زیادی از فعالیت‌‌های ادبی نویسنده را تشکیل می‌‌دهد.

در سدۀ نوزدهم، در روسیه آثار بسیاری در‌‌بارۀ مشرق‌‌زمین وجود داشت که دانش و آگاهی او را دربارۀ شرق افزایش دادند. خانوادۀ پوشکین از باسوادترین خانواده‌‌های دوران خود بود. او از همان دوران کودکی، به خواندن داستان‌‌ها و قصه‌‌های روسی و شرقی علاقه داشت و در محیط خانواده با خواهرش آن‌ها را می‌‌خواند و یا از زبان دایه‌‌اش می‌‌شنید. آثار و کتاب‌‌هایی را که او مطالعه می‌‌کرد و همچنین افرادی که او با آن‌ها ارتباط داشت، علاقه‌مند به تاریخ و فرهنگ و ادبیات مشرق‌‌زمین بودند. این‌ها عواملی بود که موجب توجه بیشتر پوشکین به مشرق‌‌زمین شد؛ در بیشتر آثار بزرگ او، از مشرق‌‌زمین سخن به‌میان آمده‌است. پوشکین در آثارش نشان داده که به‌خوبی با بسیاری از جنبه‌‌های زندگی شرقی آشناست و ماهرانه آن‌ها را در آثار خود توصیف کرده‌است. غالب پوشکین‌شناسان روس، به این موضوع اشاره کرده‌‌اند که پوشکین با برخی از آثار نویسندگان غربی دربارۀ نویسندگان و شاعران بزرگ ایرانی (فردوسی، حافظ، سعدی) که در اواخر سدۀ هفدهم میلادی در اروپا نوشته شده‌‌اند، آشنا بوده‌است.

البته توجه وافر پوشکینبه شرق را نباید یک استثنا و فقط منحصر به او بدانیم. در آن زمان، یعنی در اوایل سدۀ نوزدهم که به «عصر بخار» و «عصر سفر» معروف است، نویسندگان اروپایی توجه خاصی به مشرق‌‌زمین و ادبیات و فرهنگ و اعتقادات و نویسندگان شرقی داشتند. در واقع، می‌‌توان گفت که موضوع شرق، علاقه و تمایل بسیار زیاد به توصیف موضوعات شرقی، بررسی و ترجمۀ آثار نویسندگان شرقی و همچنین آموزش زبان‌‌های شرقی، موضوع روز آن دوران ادبیات اروپا و روسیه بوده‌است. با وجود این، روش پوشکین در توصیف فرهنگ و نوابغ دیگر کشورها، مخصوص به خودش بود. او مثل بیشتر نویسندگان و شاعران جهان، فرهنگ و نوابغ شرقی را با فرهنگ خود مجسم نکرد و به روش خود درک نکرد، بلکه او قابلیتی داشت که خویشتن را در دیگر ملل مجسم کند. باید تأکید کرد که هیچ‌کس مانند پوشکین توانایی و امکان مبدل شدن به انسان دیگر ملل و این‌‌چنین موثق از زبان او حرف زدن را ندارد.

فئودور داستایفسکی (F.Dostoevski) در سال 1880 میلادی در سالگرد پوشکین، نطق آتشین و پراحساسی ایراد کرد:

در آثار پوشکین، ایده‌‌های جهانی می‌‌درخشند. شخصیت‌های شاعرانۀ دیگر ملل و نوابغ آن‌ها انعکاس پیدا کرده‌‌اند. البته در ادبیات اروپا، نوابغ هنری بزرگی مانند شکسپیرها، سروانتس‌‌ها و شیلرها بودند، ولی یک نفر از آن‌ها را نشان بدهید که مانند پوشکین این‌‌چنین قابلیت پذیرش جهان را داشته باشد... بزرگ‌‌ترین شاعران اروپایی هیچ‌‌وقت نتوانسته‌‌اند مانند پوشکین در آثار خود با چنین توانی، نوابغ دیگر ملل و حال‌‌و‌‌هوای آن‌‌ها، عمق پنهان روحیاتشان، غم و تمایلات آن‌ها را نشان بدهند. برعکس، شعرای اروپایی، اغلب زمانی که به ملل دیگر روی می‌‌آوردند، آن‌ها را با فرهنگ خود مجسم و به روش خود درک می‌‌کردند. پوشکین، تنها شاعر جهان است که این قابلیت را داشت که در دیگر ملل خود را مجسم کند (کریمی‌مطهر، 1390: 132ـ133).

پوشکین، هم در آثار نویسندگانی مانند بایرون (Byron) با موضوعات شرقی آشنا شده بود و هم زمانی که به قفقاز تبعید شده بود، این امکان را داشت که از نزدیک، زندگی مردم مشرق‌‌زمین را حس کند. تحت تأثیر این اطلاعات و تأثرات، تصمیم گرفت منظومه‌‌ای دربارۀ مشرق‌‌زمین بنویسد. در سال 1825، یک سال پس از چاپ فوارۀ باغچه‌سرای، ریلیف (Ryleev) در نامه‌‌ای به پوشکین می‌‌نویسد: «پوشکین! تو حالا در روسیه مقام اول را به‌دست آوردی، قلمرو (عرصه) رشک‌‌آوری در انتظار توست. تو می‌‌توانی بایرون ما باشی، ولی تو را به خدا، تو را به عیسی، تو را به محمد مهربانت قسم، از او تقلید نکن» (پوشکین، 1937ـ1949: 173).

واسیلی ایوانویچ کولیشوف (V.I. Kuleshov)، منتقد معاصر روس، می‌نویسد:

پوشکین سعی می‌کرد جهان‌بینی و روحیۀ رنجدیده‌های واقعی در راه آزادی و مبلغان قوی‌کلام را بیاموزد و درک کند که عهده‌دار تغییر و بهبود زندگی بشر و روحیه بخشیدن به هزاران و میلیون‌ها انسان‌ها هستند؛ حال آن‌ها متعلّق به هر ملت یا هر زمانی که باشند، فرقی ندارد. او می‌خواست ویژگی‌های شخصی و ملی و زمان هر یک از این شخصیت‌ها را تعیین و حس کند، تا نیروی تأثیرگذاری آنان را بر دل و عقل مردم بیشتر برای خود تفهیم کند. در این باره، مجموعه اشعار تأسی از قرآن (Podrazhanie Koranu) که در پاییز 1824 سروده شده، فوق‌العاده است... پوشکین، ضمن درک این مطلب که قرآن اهمیت خاصی برای مسلمانان دارد، سعی می‌کرد در حال‌وهوای آن سیر کند (کولیشوف، 1994: 130ـ131).

در سال 1824 پس از چاپ منظومۀ فوارۀ باغچه‌سرای، شاهزاده شالیکوف (Shalikov)، ناشر دامسکی ژورنال (Damski zhurnal) دربارۀ این اثر گفت: «این فواره با آب گل سرخ می‌‌جوشد و بوی خوش را در تمیزترین فضای شرق دلربا می‌‌گستراند» (خواجه بایوا، 1999: 65). همچنین به پوشکین لقب «سعدی جوان» داد؛ چراکه پوشکین در این اثرش، هم به موضوع شرق روی آورد و هم سخنان آغازین یا سرلوحۀ منظومۀ فوارۀ باغچه‌سرای را از بوستان سعدی انتخاب کرد. درضمن، پوشکین بود که در ادبیات روسیه برای نخستین ‌بار در اشعار دلربای خود نشان داد که چگونه باید سعدی را توصیف کرد. البته بعدها بعضی از معاصران پوشکین با سنت و نوآوری‌اش هم‌‌آواز شدند و نویسندگان و شاعران نسل‌‌های بعدی روسیه نیز سنت وی را در اشعارشان توسعه دادند.

بعضی از منتقدان روس، پوشکین را «فوارۀ دلربا، غنچۀ تازه و خوشبوی ادبیات روسیه» نامیدند. در سال 1820، هنگام بازدید پوشکین از کاخ باغچه‌سرا، فوارۀ باغچه‌سرای و نوشته‌‌های روی آن را که به دو زبان عربی و تاتاری است، دیده بود. نوشتۀ اولی که به زبان عربی است، آیۀ هجدهم از سورۀ انسان است که از سلسبیل، چشمۀ بهشتی، سخن به‌‌میان آمده‌است، و در نوشتۀ دومی به زبان تاتاری آمده‌است: «بیا، از زلال‌‌ترین آب فواره ـ چشمه بنوش» (کریمی‌مطهر، 1390: 108).

بی‌تردید فواره و نوشته‌‌هایش معمولی نبودند و پوشکین نمی‌‌توانست از کنارش بی‌توجه بگذرد. «فواره» داستان تاریخی‌‌ای دارد[1] که مجموعه‌ای از احساسات غریب (مانند اندوه و غم، و تفکر دربارۀ فانی و زودگذر بودن زندگی انسان در این دنیا) را در دل ایجاد می‌‌کرد. تماشای فواره و نوشته‌‌های روی آن، جملات سعدی را به ذهن پوشکین می‌‌آورد که در آن‌ها، این فکر و احساسات، به صورت شاعرانه متمرکز شده‌است.

البته پوشکین می‌‌توانست با اشعار سعدی از طریق منابع دیگر هم آشنا شود، چون بوستان سعدی در زمانی که پوشکین روی منظومۀ خود کار می‌‌کرد، به زبان‌‌های خارجی مانند فرانسه ترجمه شده بود که او هم تسلط داشت. نخستین ترجمۀ آثار سعدی به زبان روسی، در سدۀ هفدهم انجام شده بود.

از سال 1821، پوشکین کار روی منظومۀ فوارۀ باغچه‌سرای را شروع کرده بود. غالب پوشکین‌‌شناسان بر این باورند که در این اثر، استعداد و توانایی فوق‌‌العادۀ پوشکین در نفوذ در شخصیت‌‌هایی که به تصویر می‌‌کشد و همچنین در تصور سیماهای شرقی، نمایان شده‌است. پوشکین در اثر خود، با توانایی زیادی توانست خوانندگانش را وادار سازد تأثرات و احساسات قهرمانان و شخصیت‌‌های اثرش را حس و درک کنند. این ویژگی در قسمت «ترانۀ تارتاری» (Tatarskaya pesniya) از منظومۀ فوارۀ باغچه‌سرای به روشنی مشهود است:‌

Дарует небо человеку

Замену слез и частных бед,

Блажен факир, узревший Мекку

На старости печальных лет

آسمان به انسان هدیه می‌‌کند

به جای اشک و بدبختی‌‌های فراوان:

فقیر با تشرف به مکه سعادتمند شد

در سال‌‌های غمگین پیری (همان: 113ـ114).

برخی از پوشکین‌‌شناسان در تفسیر کلمۀ «فقیر» در قطعۀ مزبور، اشتباه کردند و معتقدند که پوشکین به‌اشتباه به‌جای کلمۀ «حاجی» از «فقیر» استفاده کرده‌است، ولی در واقع می‌‌بینیم که پوشکین به عمق فرهنگ و آداب مسلمانان پی برده‌است. او ضمن درک معنای پنهان و واقعی این کلمه در مشرق‌‌زمین، آن را به‌درستی و بجا به کار برده‌است. پوشکین، دنیای روحانی و معنوی زاهد را توصیف می‌‌کند. کلمۀ «فقیر» در اینجا شخصی است که زهد و درویشی پیشه کرده و شوق دیدار کعبه دارد و با توجه به فقرش، این سعادت در پایان عمرِ پر از رنج، نصیبش می‌شود و سعادت وصال می‌یابد. اشعار پوشکین نشان می‌‌دهد که او خیلی عمیق، سبک شرقی و معنای پنهان کلمات شرقی و همچنین کنایه و استعاره را درک می‌‌کرده‌است (خواجه بایوا، 1999: 72ـ73).

موضوع و محتوای منظومه و نیز کلمات شرقی زیادی مانند خواجه، گل سرخ، حرمسرا، خان، بلبل، رنگ‌وبوی شرقی منظومه را بیش از پیش تقویت کرد:

چه زیباست شب‌‌هایِ تارِ دلنواز

شرقِِ باشکوه

برای ستایش‌‌کنندگان پیامبر

زمان چه شیرین جاری‌ست (کریمی‌مطهر، 1390: 114).

با مطالعه و بررسی آثار بعدی پوشکین، به این نتیجه می‌‌رسیم که تأثیر برخی از اندیشه‌‌های سعدی در زندگی‌ وی بسیار عمیق بوده‌است و به‌‌شکلی نمادین هم بیانگر سرنوشت دکابریست‌‌ها[2] (Dekabristy) بود.

منتقد آلمانی، رولف دیتریش کایل (Rol'f-Ditrih Kajl')، دربارۀ رجوع مکرر پوشکین به این سخنان سعدی و تکرار آن‌ها در مکاتبات و آثار مختلف پوشکین می‌‌نویسد:

بدین ترتیب، فقط یک نقل‌‌قول از سعدی (منظور، ابیات 479 و 480 بوستان سعدی است) از سال 1822 تا 1831، هفت مرتبه مستقیم یا غیرمستقیم در آثار پوشکین، و دو مرتبه به صورت پیش‌‌نویس در یادداشت‌‌های وی به‌‌کار برده شده‌است. درضمن، نام سعدی در فهرست اَعلام مجموعه آثار پوشکین، پانزده مرتبه ذکر شده‌است... علاوه بر این، پوشکین چندین بار این سخنان سعدی را که در سرلوحۀ منظومۀ فوارۀ باغچه‌سرای آمده، بدون تغییر، در نامه‌‌ها و متون منثور خود به‌‌کار برده‌است؛ برای مثال، در نامه‌‌ای که از اُدسا (Odesa) به ویازمسکی (Viyazemski) در چهاردهم اکتبر 1824 فرستاده بود، این نقل‌‌قول را بدون تغییر به‌‌کار برد (کایل، 2002: 33ـ34).

پوشکین آگاهانه در جاهای دیگری هم به این سخنان سعدی بازمی‌‌گردد؛ برای نمونه، در شکل اولیۀ شعر «مه شبانگاهی بر فراز تپه‌‌های گرجستان» آمده‌است:

Прошли за днями дни – сокрылось много лет,

Где вы, бесценные созданья?

"Иные далёко, иных уж в мире нет"

Со мной одни воспоминанья

روزها یکی پس از دیگری گذشتند ـ سالها سپری شدند،

کجایید دوستان؟ ای مخلوقات گران‌بها!

«بعضی‌ها در دوردست سیاحت می‌‌کنند، برخی دیگر در عالمِ وجود نیستند،

فقط خاطراتی برایم باقی ماندند (همان: 107).

این کلمات قصار و حکیمانۀ سعدی که مملو از دلتنگی است، به شاعر کمک می‌‌کند تا وضع روحی قهرمان خویش (دکابریست‌ها) را آشکار سازد که با غم و اندوه، دوستان ارجمند خود را که بعضی از آنان به حکم سرنوشت در کنارش نیستند و با او فاصله دارند، و بعضی از آنان هم این دنیا را ترک کردند، به خاطر بیاورد.

به لطف پوشکین، این کلمات قصار سعدی بعد از چاپ منظومۀ فوارۀ باغچه‌سرای در بین مردم روسیه مانند ضرب‌‌المثل، ساری و جاری شد و به صورت گسترده در مکاتبات و صحبت‌‌های مردم از آن‌ها استفاده شد؛ مردم آن را شعار آزادی‌‌خواهانه‌ای می‌دانستند که یادآور یاد و خاطرۀ قیام و مبارزان دکابریست بود و استفاده از این کلمات سعدی در دوران خفقان و استبداد تزاری، نشان از شجاعت داشت. کاربست مکرر این کلمات قصار، موجب خشم و غضب بینکین‌دورف (Benkendorf)، رئیس شعبۀ سوم دفتر امپراتور و سانسورچی اشعار پوشکین که مأمور خرده‌گیر و بهانه‌گیری هم بود، و همچنین موجب خشم شخص تزار نیکلای اول می‌‌شد. البته دوستان و نویسندگان و شاعران معاصر پوشکین مانند ویازمسکی هم از این کلمات سعدی (پس از استفادۀ مکرر پوشکین در جاهای مختلف و مصطلح شدن آن‌ها) در آثار و مکاتبات خود استفاده می‌‌کردند. بعدها پوشکین در رمان منظوم و شاهکار خود با نام یوگئنی آنگین (Evgeni Onegin) یک بار دیگر از این کلمات سعدی استفاده کرد. او رمان را با این ابیات سعدی به پایان می‌‌رساند:

Иных уже нет, а те далече

Как Сади некогда сказал

برخی دیگر در عالم وجود نیستند، بعضی‌ها در دوردست هستند

همان‌طور که سعدی یک زمانی گفت (پوشکین، 2002: 347).

با خواندن قطعۀ پایانی رمان منظوم یوگئنی آنگین، دلتنگی و غم فراموش‌نشدنی شاعر حس می‌‌شود و نمی‌‌توان حس قریب تنهایی پوشکین را به‌علت جدایی از عزیزترین دوستانش احساس نکرد؛ دوستانی که سال‌ها پیش، فصل‌‌های اولیۀ رمان را از زبان پوشکین جوان شنیده بودند. کلمات سعدی به پوشکین کمک می‌‌کند تا بتواند افکار و احساسات خود را بیان کند و نشان دهد که چقدر برایش سخت و سنگین است از اینکه برخی دوستانش برای همیشه با این دنیا وداع کرده‌اند و برخی دیگر هم «در دوردست‌ها» به‌سر می‌‌برند (خواجه بایوا، 1999: 75ـ76):

بر این چشمه چون ما بسی دم زدند 
  
 

 

برفتند و چو چشم بر هم زدند
  
 

 

(سعدی، 1384: 52)

میلاخ (B.Mielah)، پژوهشگر برجستۀ روس، خاطرنشان می‌‌کند که «استفاده از کلمات و ترکیبات یا عبارات ثابت که در ذهن برخی از خوانندگان جامعه نشانۀ یک‌سری مفاهیم و ایده‌‌های خاصی هستند، جزو ویژگی‌‌های هنری پوشکین است» (میلاخ، 1984: 39). در کتابپوشکین و شرق دربارۀ این مطلب آمده‌است:

در اینجا ما می‌‌توانیم به استفاده از عبارت ثابت مذکور سعدی در آثار پوشکین اشاره کنیم که نه‌تنها موجب پیدایش اندیشۀ زودگذر بودنِ زندگی اطرافیان و نزدیکان در ذهن خوانندگان می‌‌شد، بلکه به سرنوشت غم‌‌انگیز شرکت‌‌کنندگان در قیام دکابریست‌‌ها هم اشاره داشته‌است. پوشکین در اشعار «اهدا به فوارۀ کاخ باغچه‌سرای»، «انگور»، «اُه، دوشیزۀ گل سرخ»، «طلسم» و در بسیاری از اشعار دیگر خود، ایده‌‌هایی را به کار برد که به منظومۀ فوارۀ باغچه‌سرای مرتبط بود (خواجه بایوا، 1999: 76ـ77).

اینها همه گواه تلاش بی‌‌وقفۀ شاعر در جهت تکامل سبک شرقی است؛ زیرا اشعار مزبور را پوشکین در همان دوران تبعیدی خود در جنوب سروده‌است. برای مثال، شعر «اُه، دوشیزۀ گل سرخ» را به سال 1824 سرود و در آن به سیماهای همیشگی و سنتی اشعار کلاسیک ایران مانند «بلبل» و «گل سرخ» روی آورد. موضوع اصلی شعر نیز عشق بی‌‌حدومرزی است که در آن رهایی نیست. شاعر سرگذشت خود را مانند سرگذشت بلبلی می‌‌بیند که در زنجیر و اسارت شیرین، با لطافت، آواز می‌‌خواند.

О дева-роза, я в оковах;

Но не стыжусь твоих оков:

Так соловей в кустах лавровых,

Пернатый царь лесных певцов,

Близ розы гордой и прекрасной

В неволе сладостной живёт

И нежно песни ей поёт

Во мраке ночи сладострастной.

اُه، دوشیزۀ گل سرخ! من در بند توام

اما از بند تو خجول نیستم

به‌‌سان بلبل، سلطان پرندگان آوازه‌‌خوان جنگل،

که در بوته‌‌های درختان برگ‌‌بو

در جوار گل سرخِ مغرور و دلربا

در اسارت شیرین زندگی می‌‌کند،

و در ظلمت شب‌های شیرین،

با محبت برایش نغمه می‌‌خواند (کریمی‌مطهر، 1390: 102).

3. نتیجه

با بررسی آثار پوشکین، به این نتیجه می‌‌رسیم که شاعر در کل دوران زندگی‌اش علاقه و کشش خاصی به شرق و موضوعات شرقی، به‌‌ویژه اندیشه‌‌های شیخ سعدی، داشت و در آثار گوناگون خودش، با کمک و بهره‌‌گیری از اندیشه‌‌های سعدی، افکار و دیدگاه‌‌های خود را دربارۀ موضوعات مختلف بیان می‌‌کرد. ما در این مقاله تلاش کردیم نشان دهیم که تأثیر بعضی از سخنان سعدی در زندگی پوشکین بسیار عمیق بوده‌است که بیانگر حسِ قریب تنهایی و دلتنگی شاعر روس بود. استفادۀ مکرر از این ابیات سعدی در آثار ادبی و مکاتبات پوشکین مانند یک شعار آزادی‌‌خواهانه، یادآور یاد و خاطرۀ قیام و مبارزان دکابریست بود.

 

1. داستان، مربوط به عشقِ خانِ مخوفِ گیری (کریمه) به ماریا، دختری زیبارویی، است که هنگام جنگ از یک خانوادۀ لهستانی ربوده شد و اکنون ساکن جدید حرمسراست. پس از آنکه سپاه تاتار به لهستان حمله کرد، خانۀ پدری ماریا را ویران ساختند و وی را به اسارت گرفتند. در اسارت، ماریا افسرده و پژمرده شد و تنها خوشی‌اش عبادت در مقابل تندیس مریم مقدس بود. باری! شباهنگام که سکوت برکاخ حکمفرما بود و حرمیان خفته بودند، فقط زارما، همسرِ خانِ گیری، نخوابیده بود. او از جا برخاست و وارد حجرۀ ماریا شد. زارما، شاهزاده‌خانم خفته را می­بیند و در مقابلش با التماس زانو می­زند. ماریا از خواب بیدار می­شود. زارما، داستان غم­انگیزش را برای وی تعریف می­کند: او می­گوید که از عشق خان به خود لذت می­برد و تا کنون رقیبی برای عشقش نداشته‌است؛ البته تا زمانی که او در حرمسرا ظاهر شد. زارما به ماریا التماس می‌کند که قلب خان را به او بازگرداند و می‌گوید که این بی‌توجهیِ خان، او را می‌کشد. زارما ماریا را تهدید هم می‌کند. پس از این اعتراف، زارما غیبش می‌زند. ماریا آرزوی مرگ می‌کند. آرزوی ماریا برآورده می‌شود و می‌میرد. اما خان به زارما روی نیاورد. او کاخ را گذاشت و خود را به جنگ سرگرم ساخت، ولی در نبردها نیز نتوانست ماریای زیبارو را از یاد ببرد. خان، حرمسرا را رها کرد و نگهبانان حرمسرا، زارما را در گرداب انداختند. پس از جنگ‌های متعدد با روسیه، خان به باغچه‌سرا برگشت و فواره‌ای به یاد ماریا بنا کرد. دختران جوان کریمه پس از شنیدن ماجرا، این فواره را «فوارۀ اشک» نامیدند.

 

1. در دسامبر سال 1825 میلادی، گروهی از افسران و اَشراف جوان روسیه برضد حکومت استبدادی تزار نیکلای اول قیام کردند که به‌شدت سرکوب شدند. چون قیام در ماه دسامبر بود، این گروه به دکابریست‌ها (دسامبریست‌ها) شهرت یافتند. پنج نفر از انقلابیون به‌دار آویخته شدند و 120 تَن از آنان به سیبری تبعید شدند. پوشکین عضو این گروه نبود، ولی بعضی از نزدیک‌ترین و صمیمی­ترین دوستانش از اعضای این گروه بودند. پوشکین اشعار ارزشمندی هم در ستایش شجاعت­ها و دلیری­های دکابریست‌ها سروده و آنها را در اشعارش دعوت به بردباری و مقاومت کرد.

مراجع

سعدی، مصلح­الدین (1384)، بوستان سعدی (سعدی­نامه)، به تصحیح و توضیح غلامحسین یوسفی، تهران، خوارزمی.

کریمی‌مطهر، جان‌اله و مرضیه یحیی‌پور (1390)، الکساندر پوشکین و مشرق‌زمین، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

- Белкин Д.И. (1999). «Пушкинские строки о Персии» // Челышев Е.П. «Пушкин и мир Востока». М. «Наука».

- Кайль Рольф-Дитрих (2002). «Как Сади некогда сказал…». Пушкин и мировая культура. Материалы VI международной конференции. Крым, 27 мая – 1 июня. СС. 33-36.

- Кулешов В.И. (1994). «Пушкин: жизнь и творчество». М., «Скифы».

- Мейлах Б.С. (1984). «Талисман. Книга о Пушкине». М., «Современник».

- Пушкин А.С. (2002). «Евгений Онегин». М., «Фонд Андрея Первозванног».

- Пушкин А.С. (1937-1949). Полн. собр. соч. М.; Л., Т. 1-16. М., «Академия наук СССР».

- Ходжибаева Б.А. и Мирзоюнус М. (1999). «Пушкин и Восток». Худжанд. «Джалил».

 
  • علیرضا همتی فارسانی

سعدی

پوشکین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">