چشمه باران(farsan )

چشمه باران(farsan )
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۴۲ ب.ظ

سوگند و رد پای آن در ادبیات فارسی (۱)

سوگند و رد پای آن در ادبیات فارسی (۱)

(بخش نخست)

جز راست مگوی گاه و بیگاه / تا حاجت نیایدت به سوگند (ناصر خسرو) (۲)

در روزگاران قدیم و دوران های کهن راه های گوناگونی برای رفع و حل اختلاف ها و ادعاهای مردمان مرسوم و متداول بوده است که یکی از آن ها نبرد تن‌به‌تن یا Duell و دیگری (Ordal  (۳ است که ما آن ‌را به پهلوی ور (var  (۴ می‌خوانده‌ایم و هنوز هم در برخی از سرزمین های افریقا رایج و معمول است. وَر نزد ایرانیان و اُردال نزد اروپاییان عبارت بوده‌است از آزمایش های گوناگونی که همپتکاران (۵) یا پیشمار و پسمار طی آن می‌بایستی راست گویی خود را به اثبات برسانند و خویشتن را از تهمت بزه کاری بزدایند و چون در زمان های پیشین کشف چنین حقایقی را دشوار می‌دیده‌اند،  به ناچار طی محاکمه ها و تشریفاتی بس پیچیده و مبهم دو طرف دعوا را می‌آزموده‌اند تا هر‌کدام که از بوته ی آزمایش رستگار به درآید، ذیحق باشد و راست گو شناخته شود.

این گونه سنن و رسوم در همه جا و در میان همه ی قوم های متمدن و غیرمتمدن آن روزگاران رایج بوده‌است. از کهن‌ترین آثار یعنی از اوستا کتاب دینی زرتشتیان و ودا (٦) آیین‌نامه ی مذهبی برهمنان آگاهی های بسیاری در این باره می‌توان بیرون آورد. در ایران باستان ور را اقسام و انواعی گوناگون بوده‌است. در اوستایی که امروز (۷) در دست داریم ، چندین‌بار از ورهای گوناگون یاد شده‌است ، مثلن در بند ۳ باب چهارم بخش هفتم دینکرد از سی‌وسه آیین و در بند ۳۳ باب بیستم فصل هشتم همین کتاب از آیینی به نام پایورو خوران pâuru khôrân و در بندهای ۳ و ۴ رشن یشت از پنج نوع ور: ورآتش ، ور برسیم (۸)، ور روغن ، ور شیر گیاهان (سمی) و ور سرشار ، نام برده می‌شود. از چه گونگی این ورها و شیوه ی اجرای آنان آگاهی دقیقی در دست نیست، ولی می‌توان به طور کلی ورآتش  و  ور روغن را جزء ورهای گرم (۹)  و ور برسم را در زمره ی ورهای سرد به شمار آورد.

آتور فرنبغ صاحب کتاب شهیر دینکرد در باب ۴۱ بخش هشتم کتاب خود معتقد است که یکی از فصل‌های سکاتوم نسک (۱۰) Sakâtum Nask ورستان نام داشته که در آن به تفصیل از ساختن ور سخن رفته‌است. بند ٦۴ از باب ۳۷ بخش هشتم دینکرد نیز بیانگر وجود دو نوع ور دیگر یعنی ور سخت و ور آسان در روزگاران دیرین ما است. 

در قدیم ترین سند کتبی سامیان یعنی تورات چندین‌بار به این‌گونه مطالب برخورد می‌کنیم. مثلن در پنجمین باب کتاب سفر اعداد (۱۱) مطالبی آمده که خلاصه ی آن چنین است: « یهود خداوندگار اسراییل به پیامبرش موسا می‌گوید که به امتت بگو: هرگاه زنی از شما به خیانت و بی‌وفایی به شوهرش متهم شد، باید او را کاهنی آب تلخ آلوده‌ای بنوشاند ، چنان چه آن آب در وی اثر بخشد و شکمش بالا آمد و پاهایش سستی گرفت، آن زن بزهکارست و در غیر این‌صورت بی‌آلایش».

ریشه ی واژه ی سوگند:

در نوشته های پهلوی بارها از واژه ی سوگند به عنوان لفظ مترادف با  ور استفاده می‌شود. در شاهنامه فردوسی(۱۲) و منظومه ی ویس و رامین (۱۳) نیز این واژه به معنی ور به کار برده شده‌است. سوگند در حقیقت خود یادآور یکی از ورهایی است که در ایران باستان متداول بوده‌است زیرا سوگند به مثابه ی شناساگر گناه آبی بوده و آمیخته به گوگرد Gokarto – mand که در داستان های سری  (دادگاه ها) به همپتکاران می‌نوشانیده‌اند تا صحت و سقم بزه آنان آشکار شود. در بند ۵۴ از باب چهارم وندیداد Vendidad برای نخستین‌بار به واژه ی سوکنت ونت Saokentavant (۱۴) بر می‌خوریم. این لغت خود مرکب از دو جزء است: نخست از بنیاد سوکنت Saokenta که به معنی گوگرد است(۱۵) و دوم از ونت vant که از پساوندهایی است (۱٦) که بسیار در  اوستا و فارسی باستان به کار رفته است و به معنی دارنده و یا مند (۱۷) است. لذا واژه ی سوکنت ونت برابر گوگرد مند و یا دارای گوگرد است ، چنان که مفسر پهلوی اوستا در زمان ساسانیان هم همین واژه را به پهلوی آن روزگاران به گوگردتومند gokarto – mand معنی کرده‌است. پس ریشه ی واژه ی سوگند پارسی همان سوکنت ونت اوستایی است و  چنان که پس از این ذکر خواهد شد، رفته‌رفته به مرور زمان مفهوم اصلی خود را از دست داده و امروزه به‌جای واژه ی قسم عربی به کار برده می‌شود.

سوگندنامه و تشریفات سوگند:

در کتاب روایات (۱۸) از دو گونه سوگندنامه یاد می‌شود: سوگندنامه خُرد و سوگندنامه بزرگ. تشریفاتی که می‌بایست طی آن حقانیت سوگنددهنده و سوگندخورنده اثبات و روشن شود چنین بوده‌است: میانجیگر وظیفه‌مند بود که دو طرف دعوا را پند‌ و اندرز بسیار دهد و آنان را از عواقب وخیم سوگند که در حقیقت همان ور بوده آگاه کند و آن گاه به سوگند‌خورنده یک شب وقت داده می‌شده که درست و عمیق به خود فکر کند و به ارج و اهمیت کار خویش یعنی سوگند خوردن و نتایج احیانن وحشت انگیز آن به خوبی پی برده و بیاندیشد. در روز بعد باز به وی اندرز داده می‌شد و به او متن سوگندنامه داده می شد. تا آن‌را با فراغت و فرصت و حوصله تمام بخواند و باز هم بیش تر و به تر در عمل خود سخت تأمل کند و چنان چه هیچ‌یک از این ها سودی نبخشید، آن گاه سوگند در آتشکده بدین‌سان برپا شود که سوگند‌خورنده نخست غسل کند و سپس جامه ی پاک و تمیز به تن بپوشاند و پَنام (۱۹) اندازد و در معبد آتش در پیشگاه آذرمقدس که در آتشدان به وسیله ی سوختن چوب های صندل برپا شده، شیر و کندر خورد و ایستاده خورشید نیایش (۲۰) خواند و پس از آن که سردارور (۲۱) سرود یثااهو (۲۲) را خواند، سوگند‌خورنده آهورامزدای شکوهنده و فرهمند و مهین فرشتگان (۲۳) و ایزدان را یاد کند و به روان پاک زرتشت اسپنتمان و آذرباد مهراسپندان و به فروهر همه پاکان ، پس از آن که جام آبی (۲۴) را که با اندک مایه ی گوگرد و قدری  زرآب (۲۵) مخلوط است سرکشید، چنین سوگند خورد:

«من فلان فرزند فلان هیچ‌چیز نه از زر و سیم و نه از جامه و زره و نه از هر چیز که اهورامزدا بیافریده از تو فلان فرزند فلان برنداشته، مخفی نکرده و به کسی نداده و نسپرده‌ام و هیچ از آن آگاه نیستم. اگر به دروغ سوگند خورده باشم، از تن و روان خویش، از روان پدر و مادرم، نیاکان، زن و فرزندم، از روان زرتشت اسپنتمان، از اوستا و زند، از فر دین مزدیسنا، از فر آذرخره (آذرفروبا)، از فر آذربرزین، از فر آذر کشسب (۲٦) . از همه فروغ های ایزدان بیزار باشم و آن ها هم از من تنفر داشته باشند، اگر این سوگند را به دروغ خورده باشم. هر کرفه (ثواب) که من کرده‌ام به تو رسد و در سر پل چینوت (۲۷) (صراط) یادفراه (عقوبت) هر آن خطایی را که از اژدهای (ضحاک) در طول عمرش و از افراسیاب تورانی در عرض زندگیش سرزده من برم و برای گناهی که تو مرتکب شده‌ای، من جزا بینم. ایزدمهر، « ایزد سروش و ایزد رشن (۲۸) ، مینویان و آنوشه‌ها و روانم گواهند که سخنم به راست و دل و زبانم یکسانست و هیچ‌گونه نیرنگ و فریبی در کار نیست».

تغییر مفهوم سوگند در مسیر زمان:

از آن جایی که تغییر مفهوم هر سنتی تابع مرور و گذشت زمان است، سوگند هم که خود یکی از دیرینه‌ترین مراسم و آیین‌های این جهان است ، نیز تابع این جبر زمانی است و از این‌رو سرگذشتی پر فراز و نشیب دارد. تنها چیزی که در این تاریخچه از یک سو بسیار جالب و برجسته و از سوی دیگر عجیب و غریب به‌نظر می‌رسد ، این است که سوگند در همه ی دوران ها، با وجود مناقشه و منازعه های وحشیانه، نبردهای خونین، جنگ های وحشیانه و دشمنی های بهیمی بشر، نزد همه ی ملت ها و نژادها، آن چنان ارج و مقامی داشته است که هیچ عهد و پیمانی برایشان همانند میثاق‌هایی که با سوگند همراهند، محترم و معتبر نبوده است. در آن روزگارانی که هنوز رشد عقلی بشر مراحل ساده‌لوحانه و جانبی خویش را می‌گذراند و ایمان بشری بسیار سطحی و قشری می‌بود، چنان که در مسایل مذهبی هنوز به احساسات استناد می‌شد و خرد و منطق آن چنان که زیبنده است تأکید نمی شد، هنگامی که فردی سوگندی یاد می‌کرد ، بیش تر هدف و مرادش آن بود که شخصی یا چیزی را بر آن چه که می‌گفته شاهد و گواه بگیرد و بدیهی است که در گزینش این اشخاص یا چیزها درجه ی خویشاوندی، مهر و شیفتگی و علاقه مندی و میزان اهمیت معنوی و اعتبار مادی آنان سهمی بزرگ و بنیادی داشته است انگیزه ی اصلی گزینش و اتخاذ چنین گواهانی فقط علاقه ی سوگند‌خورنده به ایشان است و ترس و هراس را به جست و جو و یافت این  شواهد راهی نیست، زیرا سوگندهای روزگاران باستان به چیزها و کیفیاتی است که در ساده‌دل‌ترین مردم هم تولید دهشت و حرمان نمی‌کرده‌است ، مثلن سوگند‌خوردن به آب روان، گل زیبا و لطیف و گیاهان و درخت های خوش‌تراش کم تر کسی را به عواقب وخیم سوگند دروغینش تهدید می‌کند. در آثار کهن کم تر دیده می‌شود که کسی به صاعقه، تندر و برق، سیل و طوفان، حیوان های درنده و دیگر پدیده‌های هراس‌انگیز و وحشت‌آور جهان طبیعت سوگند یاد کرده باشد.

رفته‌رفته باورهای مردم از سطح در گذشت و در مذهب و ایمان، منطق و خرد بیش تر مورد توجه قرار گرفت. قریحه و ذوق بشر نیز از آن سادگی نخستین به درآمد و مشکل‌پسندتر شد و سلیقه ی وی در تمیز و زیبایی و آزمون ها بسیار عالمانه‌تر شد، به‌گونه ای که در ادای سوگند حسن انتخابی پدید آورده و آن‌را مایه ی ضمانت و تحکیم پیمان های خویش قرار داد، تا آن که هر کس عهدی می‌بندد و از ترس و وحشت عواقب وخیمی که بر شکستن میثاقش مترتب است هراسناک شود و برخلاف راستی و درستی گامی برندارد. تتمیست‌ها Totemist به توتم Totem، فتیشیست‌ها Fetischist به فتیتش Fetisch خود ، شمن‌ها Schamane به اولگان‌بای Ulgan Bai و معتقدان به ارواح Animist به مانا Mana و بوداییان، برهمنان و زرتشتیان نیز به خدایان و مقدسات خویش سوگند می‌خورده‌اند. با گذشت زمان از سادگی و صراحت سوگندها هم کاسته می‌شود و تهدیدآمیز و ترسناک‌تر می شوند.

هم زمان با پیشرفت صنعتی و فنی‌شدن بشر سوگند نیز به‌تدریج مفهوم اصلی خویش را که استحکام عقیده است از دست می‌دهد و در پیش آدمیان وسیله ی هنرنمایی، ظرافت، نازک خیالی، لطف ذوق و حسن بیان می‌شود و لذا بشر با صرف همه ی هنر و دانش خویش به آفرینش سوگندهایی تازه با مضمون های بدیع و بکر می‌کوشد  تا با شنیدن آنان ایجاد شادی کند. نفرین‌ها نیز دارای یک چنین سرنوشتی شده‌اند ، همچنان که در روزگاران کهن، سخنی جز نابودی و سوختن در خشم خدایان در میان نبود. ولی امروزه در دفتر خاطرات حتا مردم عامی هم چه بسا نفرین‌های غریب و وحشتناک می‌توان یافت. اینک بیش تر اوقات درجه ی تأثیر سوگند قسم‌خورنده در شنونده ی آن تنها ملاک صحت و سقم و اعتبار گفتار اوست.  چنان چه ، حافظ می‌گوید:

دلنشین شد سخنم، چون تو قبولش کردی / آری آری سخن عشق نشانی دارد

ردپای سوگند در ادبیات پارسی:

تاریخ کهن و پر از فراز و نشیب ادبیات غنی و پرمایه ی زبان شیرین و پر از ناز و غنج پارسی که یکی از جهات نیرومند فرهنگ سرشار و دیرینه ی میهن ماست، در واقع گنجینه ‌ای سرشار از پندارهای دل‌انگیز شاعرانه، اندیشه های انسان دوستانه، منیع و رفیع، گفتارهای فصیح و بلیغ، نکته ها و حکایت های خردمندانه، سخنان پربها، داستان ها و سرگذشت های عبرت‌انگیز و بحرها و قافیه های زیبا و بدیع است. این گنج شایگان عرصه ی فروغناک عرضه ی تعبیرها و تعمیم های دقیق و رقیق، آهنگ ها و نغمه های پر‌طنین و دلاویز، رمزها و کنایه های عبرت‌انگیز، تخیلات وحشی و لطیف، اشکال مأنوس و مهجور، موزون و ناهنجار، طنزهای گزنده و سوزان، دردهای جگرسوز و جانکاه، ضجه‌ها و غریوهای دهشتبار، جان‌های فکار و دژم، مضمون ای پر مغز و نغز و طنین‌های آشنا و بیگانه از زمزمه‌های پرسوز گرفته تا غرش های هراسناک جسورانه، خشمناکانه و پرخاشگرانه است. با این وجود از بسیاری جهات، هنوز زمین بکر و دست‌نخورده‌ای است که به انتظار شیارهای عمیق کاوشگرانه ی پژوهندگانی صالح و متبحر است  که با پژوهش های ژرف، نقد و سنجش‌های ماهرانه، تشریح ها و تفسیرهای صادقانه، احتیاج ها و غوررسی های عالمانه و کتد و کاوها ها و تدقیق های هوشمندانه  از اعماق این اوقیانوس بی‌کران مرواریدهای های رخشنده و درشت‌دانه گوهرهای شاهوار حکمت‌ها و معرفت ها، سنت های جلیل و چهره‌های تابناک و منیع، جستنی های ارزنده و بافت های جانفروزی را بیرون کشیده و در مقطع تشریح شرایط محیط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و معنوی زمان ایشان اما در سطح نیازمندی های جامعه امروزی در دسترس همگان قرار دهند.

سوگند در ادبیات پیش از اسلام

در کتاب حماسه ملی که به زبان پهلوی است و یادگار زریران (۲۹) نامیده می‌شود ، از سوگند‌خوردن گشتاسب (۳۰)  یاد شده‌است. علت سوگندخوردن گشتاسب امان دادن وی به وزیر دانا و اخترشناس جاماسب بیتاش است. شاه که می‌خواسته در روز بعد با پادشاه هونها (۳۱)  ارجاسب نبرد کند از وزیر خود چه گونگی و سرانجام این جنگ را می پرسد و چون جاماسب بر کشته‌شدن زریر برادر و اسیر شدن دختران شاه در این کارزار آگاه است و از پاسخ دادن به پرسش شاه بیم جان خویش دارد، از گشتاسب می‌خواهد که با سوگند خوردن خود وی را امان دهد و شاه نیز به نام خدا، به دین خویش و به جان عزیزترین بستگان خود یعنی زریر و اسفندیار (۳۲) قسم می‌خورد ، چنان چه دقیقی در همین باره چنین می‌گوید:

جهاندار گفتا، به نام خدای / بدین نام دین‌آور پاکرای

به جان زریر آن نبرده‌سوار / به جان گرانمایه اسفندیار

که نی هرگزت روی دشمن کنم / نه فرمان دهم بد و نه من کنم

تو هرچ اندرین کار دانی بگوی / که تو چاره‌دانی و من چاره‌جوی

در شاهنامه فردوسی که در واقع ذخیره‌ای سرشار از مآثر دلیری، تهور و دلاوری پیشینیان ما و صحنه ی تظاهر رادمردان و چهره‌های منیع و انسانی نیاکان ما و جُنگ زرینی از داستان های مفاخر و اندیشه مندان سترک و بزرگوار و افکار والا، فخیم و خردمندانه ی جهان‌پهلوانان ایرانی است، به سوگندهایی برمی‌خوریم که زیبنده و درخور مناعت همت این مردان پردل، جسور و تواناست. این سوگندها به مقدسات دین زرتشتی و سخنانی که نزد مردان کارزا عزیز و محترم است ، از قبیل گرز و شمشیر، کمند و دشت پیکار و جان‌شاه و آفتاب تابنده و. . . است. کاووس شاه برای انتقام خون سیاوش (سیاوخش) پسرش از کیخسرو (۳۳) نوه‌اش پیمان  می‌گیرد و آیین سوگند را چنین یاد می‌کند:

بگویم که بنیاد سوگند چیست / خرد را و جان ترا بند چیست

بگویی به دادار خورشید و ماه / به تیغ و به مهر و به تخت و کلاه

به پیروز نیک اختر ایزدی / که هرگز نه پیچی به سوی بدی

رستم (۳۴) سر آمد دلاوران ایران باستان آن چنان که زیبنده ی شأن و مقام جهان پهلوان است سوگند می‌خورد:

به جان و سر شاه سوگند خورد /  به خورشید و شمشیر و دشت نبرد

اسفندیار شاه زاده ی ایرانی نیز در رعایت عظمت و هیمنه و توجه به جلال و شکوه سوگند، به رستم پهلو می‌زند و مردانگی و شجاعت خویش را به این وسیله بروز می‌دهد.

به خورشید و روشن روان زریر /  به جان پدر، آن گران مایه شیر

که من زین پشیمان کنم شاه را / بر افروزم این اختر و ماه را

چون ادای سوگندهای مذهبی از غرور و صولت سلحشوران می‌کاسته و بر شجاعت و دلاوری آنان لطمه می‌زده ، زیرا این‌گونه سوگندها به منزله ی ذلت و فرومایگی و ناتوانی و ضعف روحی شخص سوگند خورنده است. هر گاه قهرمانی از شاهنامه که می‌خواهد ایمان خویش را بر راستی گفتارش گواه بگیرد ، از کلیات در نمی‌گذرد و عاجزانه کسی را به شفاعت نمی‌طلبد:

به دادار و زرتشت و دین بهی / به نوش آذر و آذر و فرهی

به خورشید و ماه و اوستا و زند / که دل را به گردان ز راه گزند

سوگند در ادبیات پس از اسلام

طاهریان (۲۰۵-۲۵۹) صفاریان (۲۵۳-۲۹۰) سامانیان (۲۷۹-۲۹۵) و غزنویان (۳۸۸-۵۵۵)

در گفتار و آثار شاعران و سخن‌گستران نام دار این سه دوره هنوز همان ابهت و جلال، ولی در نهایت لطف و سلامت و سادگی و در عین صلابت و آراستگی به چشم می‌خورد و کم تر سوگندی که دلیل ناتوانی و زبونی، خفت و خواری اداکننده ی آن باشد در متن های ادبی این سه دوره دیده نمی‌شود ، حنظله بادغیسی (متوفی 248-249) از معروف ترین شاعران دوره ی طاهریان می‌گوید:

مهتری گر به کام شیر در است / شو خطر کن ز کام شیر بجوی

یا بزرگی و عز و نعمت و جاه / یا چو مردانت مرگ رو پا روی

و ابوسلیک گرگانی شاعر بزرگوار عهد عمرولیث صفاری را عقیده بر این است:

خون خود گر بریزی بر زمین / به که آب‌ روی ریزی بر کنار

بت پرستیدن به از مردم پرست / پندگیر و کار بند و گوش دار

گویندگان بزرگی چون رودکی شاعر تیره‌چشم روشن‌بین (متوفی ۳۲۹) و استاد شهید بلخی سخن‌آفرین گران قدر دوره ی سامانیان که در برابر روانی، صراحت، سادگی و لطف بیان آنان کم تر گوینده‌ای است که به ره کرنش و احترام مبادرت نکرده باشد ، سوگند را بی‌اندازه ساده و روشن ایراد کرده‌اند. ایشان نیز کسان و چیزهایی را گواه و شاهد گفته خود می‌گرفته‌اند که در نزدشان بسی مغرور و گرامی بوده‌است ، مثلن رودکی چنین سوگند می‌خورد:

خدایگانا جان منا، به جان و سرت / که جان بشد ز برم تا جدا شدم ز برت

منوچهری دامغانی (متوفی در ۴۳۲) مسمط سرای پرقریحه و گرانسنگ دوره ی غزنویان در قصیده ی شیوا و فرحناکی که در توصیف بهار دارد از زبان «نوروزماه» که بر تباهی و نیستی زمستانی عزم و رای کرده‌‌است چنین سوگند می‌خورد:

نوروزماه گفت به جان و سر امیر / تا چندگه بر آرم از ماه دی، دمار

و در قصیده ی غرا و بلندپایه‌ای که در مدح «علی‌بن‌عمران» ساخته و از نامهربانی و قدرناشناسی وی شکایت می‌کند می‌نالد:

عتابی کنم با تو ای خواجه بشنو / به حق کریمی، به حق جوانی

بیاندیش از آن روزگار مظالم / به توزیع کردی مرا میزبانی

کسی کو کند، میهمانی کسی را / نباید که بگریزد از میهمانی 

سوگند در زبان مسعود سعد سلمان (متولد در سال ۴۳۸ در لاهور و متوفی در سال ۵۱۵ )

گوینده ی هجران‌کشیده و ستم دیده ی چیره‌دست دوران غزنویان که حبسیه‌های بسیار مشهور دارد. با آن که هفت سال در قلعه‌های «سوده» و «دهک» و سه سال در دژ «نای» و نزدیک هشت‌سال در زندان «مرنج» زندانی بوده و چنان که خود گوید:

هفت سالم بکوفت سو و دهک / پس از آنم سه سال قلعه نای

و در عرض این هیجده‌سال که از به ترین سال های عمر او به شمار می رفته، همواره در زیر زنجیر دژخیمان و بیدادگران می‌نالیده، چنان بزرگوار و منیع است که انسان ناگزیر به ستایش اوست. وی در قصیده‌‌ای که در مدح «سیف‌الدوله» ساخته می‌گوید:

به خدایی که آگند صنعش / مشک در ناف آهوان ختن

که اگر من شوم، به دانش پیر / همچنان چون صدف به در عدن

چون صدف در همه جهان نکنم / جز به دریای مدح تو معدن

سلجوقیان (۴۳۲-٦۲۸)

در این عصر سوگند هیمنه و ابهت پیشین خویش را از دست می‌دهد، زیرا گفتارها رفته‌رفته از صلابت و مناعت تهی می‌شود و نوعی زبونی و افتادگی در ادبیات رسوخ می‌کند. دیگر چون روزگاران کهن به هنگام ادای سوگند از شخص عزیز یا سزاوار ستایش گواهی و شاهدی گرفته نمی‌شود و چنین به نظر می‌رسد که سخن‌پردازان این دوره که از سویی شکوفنده‌ترین مایه‌ از اعصار ادبیات ایران هستند، به هنگام یادکردن سوگند، به عمد مضمون هایی را به کار می گرفته اند که مایه ی دلسوزی و ترحم دیگران واقع شود.

  • علیرضا همتی فارسانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">