آخرین سه شنبه سال خورشیدی را با بر افروختن آتش
و پریدن از روی آن به استقبال نوروز می رویم
سرخی تو از من ، زردی من از تو
جشن باستانی چهارشنبه سوری مبارک
- ۰ نظر
- ۲۸ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۲۴
آخرین سه شنبه سال خورشیدی را با بر افروختن آتش
و پریدن از روی آن به استقبال نوروز می رویم
سرخی تو از من ، زردی من از تو
جشن باستانی چهارشنبه سوری مبارک
بی تو اندیشیدهام کمتر به خیلی چیزها
می شوم بی اعتنا دیگر به خیلی چیزها
تا چه پیش آید برای من! نمیدانم هنوز…
دوری از تو می شود منجر به خیلی چیزها
غیرمعمولی ست رفتار من و شک کرده است
چند روزی میشود، مادر به خیلـی چیزها
نامه هایت، عکس هایت، خاطرات کهنهات
میزنند اینجا به روحم ضربه، خیلی چیزها
هیچ حرفی نیست، دارم کمکم عادت میکنم
من به این افکار زجرآور، به خیلی چیزها
میروم هرچند بعد از تو برایم هیچچیز…
بعدِ من اما تو راحت تر به خیلی چیزها
نجمه زارع
سفر، بهانه ی خوبی برای رفتن نیست
نخواه اشک نریزم، دلم که آهن نیست!
“مرا ببخش اگر گریه می کنم وقتی
نوشته ای که غزل جای گریه کردن نیست”
نجمه زارع
گفتی تو را “ببخشم” و از عشق بگذرم…
رد میشوم ولی نه، محال است بگذرم !
آنقدر گرد کینه به جانم نشسته است
دیگر برای آینه سخت است باورم
آن اشک ها که ریخته ام پای تو شده ست
آبی که سال هاست گذشته ست از سرم!
هر لحظه بی تو بودن من، سال ها گذشت
من از تمام مردم دنیا مسن ترم…
گه گاه می روم به سر قبر مادرت…
“گفتی: رها نمیکنم ات… جان مادرم…”
اندازه ی غصه؛حرف از او بزنم
بی فایده ست ناله؛ یا هو بزنم
هرچند که حال گریه دارم اما
باید که به اشک هم کمی رو بزنم
علیرضا همتی فارسانی
مهر 97
نظری نداری؟
گفته بودم میروی، دیدی عزیزم آخرش
سهم ما از عشق هم شد قسمت زجر آورش
زندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست
رفتنت یعنی مصیبت، زجر یعنی باورش!