چشمه باران(farsan )

چشمه باران(farsan )
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

مثل عشقی که به داد دل تنها نرسد

 ترسم این است که این رود به دریا نرسد

 

 این که آویخته از دامنه ی کوه به دشت

 می خرامد همه جا غلت زنان تا...، نرسد

 

 ترسم این است که با خاک بیامیزد و سنگ

 از زمین کام بگیرد... به من اما، نرسد

 

 پشت هر سنگ، درنگی ، پس هر خار، خسی

 حتم دارم که به همصحبتی ما نرسد

 

 ماه مایوس شد و موج به دریا برگشت

 بی سبب نیست که حتی به تماشا نرسد

 

 من به هرصخره ازین فاصله می کوبم ، سر

 ترسم این است که این رود به دریا نرسد

 

 

  • علیرضا همتی فارسانی

 

از پسِ این همه برف

که در دلم بارید

بوی تو می‌آید

 

گل کاشتی بهار!

  • علیرضا همتی فارسانی
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
  • علیرضا همتی فارسانی

"سعدی"
برخیز که می رود زمستان
بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد زپیش ایوان
آواز دهل نهان نماند
در زیر گلیم عشق پنهان
بر خیز که باد صبح نوروز
در باغچه می کند گل افشان
خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان

  • علیرضا همتی فارسانی
 

جشن نوروز از برجسته‌ترین و با شکوه‌ترین یادگاری‌های ایرانیان است که سال‌های زیادی را پشت سر گذاشته است و یکی از جشن‌های بسیار کهن جهان به شمار می‌رود. نوروز در دربار پادشاهان هخامنشی و ساسانی همراه با مراسم خاصی برگزار می‌گردید. نمایندگانی از 23 کشوری که با ایران رابطه داشتند به حضور پادشاهان ایران می‌رسیدند و هدایای دولت‌های خود را تقدیم آنها می‌کردند.
از هند: فیل، شمشیر، مشک و وسائل کشاورزی.
از تبت و چین: مشک و عنبر، ابریشم و رنگ.
از سواحل رود سند: طاوس و طوطی.
از دربار روم: فرش و پارچه‌های الوان، جواهرات و مایحتاج سوارکاران ایرانی.
از کشورهای همجوار و مصر: اسب‌های زیبا و تیزرو، گوسفند، شتر، آهو، زرافه و سایر هدایای نقدی.

گذشته از ایران ، در آسیای صغیر و یونان، برگزاری جشن‌ها و آیین‌هایی را در آغاز بهار سراغ داریم ولی برگزاری شکوهمند و همگانی این جشن در دستگاه‌های حکومتی و سازمان‌های دولتی و غیردولتی و در بین همه‌ی قشرها و گروه‌های اجتماعی فقط از ویژگی‌های ایران زمین است که با وجود تمام فراز و فرودهای این سرزمین اعم از جنگ‌ها، دگرگونی‌های سیاسی، اجتماعی، اعتقادی، علمی و فنی، از روزگاران کهن پا برجا مانده و افزون بر آن به جامعه‌ها و فرهنگ‌های دیگر نیز راه یافته است.
سرانجام باید گفت این از افتخارات ایران و ایرانیان است که تا امروز هیچ جامعه و کشوری، این چنین جشن و آیین کهنی که همگانی و مورد احترام خاص و عام، فقیر و غنی، کوچک و بزرگ و بالاخره شهری و روستایی و عشایری باشد را تجربه نکرده است.

  • علیرضا همتی فارسانی

 

● پارناس (Parnasse) 

پارناس نام کوهی‌ است که بنا به اسطوره‌های یونان قدیم، آپولون  (الهه‌ی شعر) و ٩ خواهری که فرشتگان نگاه‌بان هنرهای زیبا بودند، در آن جا زندگی  می‌کردند. وجه تسمیه‌ی آن، علاقه و گرایشی است که شاعران پارناسین برای شعر به مفهوم  هنری قائم به ذات که هیچ هدفی جز کمال و زیبایی خود ندارد، قایل بودند. این مکتب  ادبی در نیمه‌ی دوم سده ی نوزدهم در فرانسه در برابر رمانتیسم ویکتور هوگو و  لامارتین، و بر ضد درون‌گرایی و جامعه‌دوستی هنری پدید آمد.
بسیاری تئوفیل گوتیه  را بنیاد‌گذار این مکتب می‌دانند و برخی رواج این مکتب را به لکنت دولیل نسبت  داده‌اند. گوتیه عقیده داشت که هنر هیچ هدفی جز خود و فراتر از خود ندارد. به نظر  او شاعر باید هم‌چون مجسمه‌ساز و صنعت‌گری کاملن بی‌طرف باشد و شعر خود را به  ملموس‌ترین و عینی‌ترین شکل ممکن ارایه دهد. این عقیده‌ منشأ یقین به تشابه میان  هنرهای تجسّمی و تصویرگری و نیز منشأ اندیشه‌ی شعر بی‌طرف و غیرشخصی است. شعر  غیر شخصی فارغ از تمایلات و گرایش‌های شخصی شاعر است.  تی. اس. الیوت، شاعر انگلیسی  تبار، این رویکرد را این گونه تعریف می‌کند:
"تعالی هنرمند عبارت از جریان مدام  قربانی کردن خود و محوشدگی همیشگی منیّت اوست."
شعار "هنر برای هنر" یکی از اصول  مهم این مکتب به شمار می‌آید. شاعر پارناسین با هرگونه ذهنیّت‌گرایی مخالفت می‌کرد  و زیبایی قالب و شیوه‌ی بیان را برتر از محتوا می‌دانست

  • علیرضا همتی فارسانی

بحران مخاطب در شعر امروز

 

 

 

الف)اشتیاق طبقه های گوناگون مردم ایران به شعر و شاعری و افزایش عرضه و تقاضا در این بازار، موجب افزایش تولید شعر شده است. در نگاه نخست، این پدیده، پدیده ای خوشایند به نظر می رسد. امّا در همین بازار شلوغ پسند شعر، خود شعر، بیش از هر چیز دیگر دچار بحران شده است:
بیشتر مخاطبان عمومی، دریافت مناسبی از شعر، به عنوان یک اثر هنری ندارند. اینان از شعر دریافت ها، مطالبات و توقعاتی دارند که حاصل نهایی آن کنار زدن عصارهِ هنری شعر و راضی بودن به مضامین سیاسی، اجتماعی، عرفانی، اخلاقی و... است. این خوانندگان و شنوندگان، گویندگانی را می پسندند که مطابق سلیقه و دریافت آنها شعر بسازند. شعری که بتواند از نظر سیاسی یا اجتماعی یا اخلاقی یا مانند آن، آنها را راضی کند. از آن سوی دیگر هم بسیاری از شاعران امروز، نگران از دست دادن همین مخاطبان عمومی هستند و دغدغهِ حفظ چنین مخاطبانی، روز به روز، بخش مهمی از شعر ما را از نظر عنصر اساسی، یعنی عنصر هنری لاغر و ضعیف می کند.
ب) گونه ای دیگر از شعر امروز ایران به دنبال شرایط تازه جهانی و پدید آمدن نظریه های نوین ادبی، بدون توجه به شرایط اجتماعی و فرهنگی ایران، آفریده می شود.
در هم شکستن برخی از اصول مدرنیته و پدیدار شدن نظریه های پسامدرنیسم در دهه های اخیر، بخشی از شعر پیشرو غرب را نیز زیر تأ ثیر خود درآورد. و گونه های دیگر از شعر در آنجا پدید آمد که نموداری از شرایط اجتماعی جامعهِ غرب است.اشتیاق برخی از شاعران جوان ما به نوجویی و نوآوری در شعر امروز ایران تا به حدی است که آنها را به پیروی و تقلید ساده انگارانهِ نظریه های نوین ادبی غرب واداشته و موجب پدیدآمدن گونه ای از شعر فارسی در دههِ اخیر شده است.

 

  • علیرضا همتی فارسانی

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

 

 

عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهاى شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش بحال روزگار...
با آرزوی سالی سرشار از سلامتی و موفقیت
پیشاپیش سال نو برشما   مبارک

  • علیرضا همتی فارسانی

 

صفر را بستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم

از شما چه پنهان ...

ما از درون زنگ زدیم

 

« حسین پناهی »

  • علیرضا همتی فارسانی

هر نفس میرسد از سینه ام این ناله به گوش

که در این خانه دلی هست ، به هیچش مفروش

چون به هیچش نفروشم ؟ که به هیچش نخرند

هرکه بار غم یاری نکشیدست به دوش

سنگدل ، گویدم از سیم تنان روی بتاب

بی هنر ، گویدم از نوش لبان چشم بپوش

برو ای دل به نهان خانه ی خود خیره بمیر

مخروش ، این همه ای طالب راحت ! مخروش

آتش عشق بهشت است ریال میندیش و بیا

زهر غم راحت جان است ، مپرهیز و بنوش

بخت بیدار اگر جویی با عشق بساز

غم جاوید اگر خواهی ، با شوق بجوش

پر و بالی بگشا ، خنده خورشید ببین

پیش از آنی که شود شمع وجودت خاموش

« فریدون مشیری »

  • علیرضا همتی فارسانی

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

او که هرگز نتوان یافت همانندش را

 

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد

غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

 

از رقیبان کمین کرده عقب می‌ماند

هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را

 

مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر

هر که تعریف کند خواب خوشایندش را

 

مادرم بعد تو هی حال مرا می‌پرسد

مادرم تاب ندارد غم فرزندش را

 

عشق با اینکه مرا تجزیه کرده‌ست به تو

به تو اصرار نکرده‌ست فرآیندش را

 

قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت

مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را

 

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید

بفرستند رفیقان به تو این بندش را

 

منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر

بین موهای تو گم کرد خداوندش را

 

کاظم بهمنی

  • علیرضا همتی فارسانی

            غزل به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایت

دلــی کــــه کرده هـوای کرشمه‌های صدایت

نه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیز
کـــه آورد دلــــــم ای دوست! تاب وسوسه‌هایت

تو را ز جرگــــه‌ی انبوه خاطرات قدیمی
برون کشیده‌ام و دل نهاده‌ام به صفایت

تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست
نمی‌کنــــم اگـــر ای دوست، سهل و زود ، رهایت

گره بـــــه کار من افتاده است از غم غربت
کجاست چابکی دست‌های عقده‌گشایت؟

به کبر شعر مَبینم کــه تکیه داده به افلاک
به خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت

"دلم گرفته برایت" زبان ساده‌ی عشق است
سلیس و ساده بگویم: دلــــــم گرفته برایت !

 

حسین منزوی   

 

  • علیرضا همتی فارسانی