- ۰ نظر
- ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۴
1-چون رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم
2-چون که خدا مرا میبیند پس حیا کردم
3-چون که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم
4- چون که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم
باور نمی کنم که تو این قدر بد شوی
بر روی عشق پا بگذاری و رد شوی
احساس می کنم که تو آن نیستی که بود
آن که برای حس من آغوش می گشود
"آن" یک فرشته بود ولی" این"، نه، بگذریم
با این نگاه راه به جایی نمی بریم
یعنی تمام آن چه که دیدیم خواب بود؟
آن بام با شکوه فقط یک حباب بود؟
عشقت برای فتح دلم یک وسیله بود؟
آن حرف ها که می زدی از روی حیله بود؟
من صادقانه دست به دستت گذاشتم
ای کاش چشم بسته قبولت نداشتم
تُنگ بلور عاشقی ام را زدی زمین
گفتی: "مرا ببخش عزیزم" فقط همین؟
یعنی نگاه های قشنگت دروغ بود؟
ها؟ هر چه گفتی از دل تنگت دروغ بود؟
پس حسّ حق آب و گل من چه می شود؟
تکلیف زخم های دل من چه می شود؟
خلیل جوادی
هم جا برای اینکه بمانم نبود و نیست
هم موقع سفر چمدانم نبود و نیست
پشت سرم شب سفر آبی نریختند
یعنی که هیچ کس نگرانم نبود و نیست
رفتم و سخت معتقدم عشق لقمه ای است
که هیچ وقت قدر دهانم نبود و نیست
گفتند آفتاب تو در پشت ابرهاست
ابری درآسمان جهانم نبود و نیست
انگار هیچ وقت به دنیا نبوده ام
درهیچ جای شهر نشانم نبود و نیست
در دفتر همیشه نوِ خاطرات ِ من
چیزی برای اینکه بخوانم نبود و نیست
قصدم نوشتن غزل است و نوشته هام
حتی شبیه آن به گمانم نبود و نیست
ارزش ده سال را، از زوج هائی بپرس که تازه از هم جدا شده اند.
ارزش چهار سال را، از یک فارغ التحصیل دانشگاه بپرس.
ارزش یک سال را، از دانش آموزی بپرس که در امتحان نهائی مردود شده است.
ارزش یک ماه را، از مادری بپرس که کودک نارس به دنیا آورده است.
ارزش یک هفته را، از ویراستار یک مجله هفتگی بپرس.
ارزش یک دقیقه را، از کسی بپرس که به قطار، اتوبوس یا هواپیما نرسیده است.
ارزش یک ثانیه را، از کسی بپرس که از حادثه ای جان سالم به در برده است.
ارزش یک میلی ثانیه را، از کسی بپرس که در مسابقات المپیک، مدال نقره برده است.
زمان برای هیچکس صبر نمی کند. قدر هر لحظه خود را بدانید. قدر آن را بیشتر خواهید دانست، اگر بتوانید آن را با دیگران نیز تقسیم کنید.
می شود یک دروغ ساده گفت تا ده نفر برایت دست بزنند
و میشود یک حقیقت تلخ گفت و هشت نه نفر به شما تهمت بزنند
ولی یکی دو نفر به فکر فرو بروند
گله ای نیست ،بگویند طرف کم دارد
عشق در حالت معمول جنون هم دارد
عشق می خواست که شاعرترازاینها باشم
دست من نیست که او یک حس مبهم دارد
با تو حال خوش و احوال پریشان دارم
اشتباهی نشده عشق کمی دم دارد
مدتی هست که من قید زمان را زده ام
ساعت باتو مگر عقربه ای هم دارد
قول دادی و فقط عشق تو را کم دارم
به جهنم که بگویند طرف کم دارد
علیرضا همتی فارسانی
به نقد دعوتید