سیمرغ، مرغ افسانه و اسطوره است و حتی فراتر از اینها گاه سر به خاک ولایت عرفان کشیده و بال به آتش الوهیت ساییده.
احیای دوبارهی نام او در عرفان ایرانی، بیش از هر چیز در «منطق الطیر» فریدالدین عطار نیشابوری و پذیرفته شدن نقش سمبلیکی که به او داده میشود از سوی جامعه به عنوان سمبلی برای مقام خدایی نمیتواند حاصل یک بدعت هنری، مذهبی اتفاقی و ناگهانی باشد و بی شک سابقهای بیش از اینها داشته است. اگرچه در بسیاری از تمدنهای کهن و متون باقی مانده از آنها میتوان پرندهای مشابه سیمرغ را سراغ گرفت اما هیچ کدام از آن پرندگان صاحب مقام معنوی و جایگاه پزشکی سیمرغ ایرانی نبودهاند.
برای مثال عنقا در ادبیات عرب تقریباً معادل سیمرغ است و وجه مشترک او با سیمرغ یکی در هویت اوست که «نام» دارد اما «نشان» ندارد یعنی ماهیت افسانهای و دیگری خصوصیات فیزیکی اوست مانند عمر هزار ساله، جفت گیری در 500 سالگی، بیضههای بزرگ به اندازهی کوهها، خورندهی فیلها و شیرها و ... عنقا، فاقد خصوصیات قدیمی سیمرغِ ایرانی است.