شعر - فرصت جاودانی
دوشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۳۴ ب.ظ
فرصت جاودانی
عشق از متن نفس هایش به من آرام داد
از طراوت های او شک، میوه های خام داد
طعم باران بهاری شد غزل هایم ،چه خوب
گفتگوی بین وما و چشم او بادام داد
راه را در ازدحام موج ها گم کرده ام
عشق دستم را گرفت و مژده اکرام داد
فرصت من جاودانی شد بخوان د رقصه ها
غصه هایم قسمت خار و به من آرام داد
دوست دارم درددل را بر زبان جاری کنم
دفتر پر افتخار عشق را او نام داد
دست های بی نهایت مهربانش بی دریغ
آرزوهایی خلاف عادت ایام داد
قطره دیروز ، اقیانوس فردا می شود
دست در دست تو ام بنهاد و این پیغام داد
روزگاری این چنین روشن بماند بعد از این
عشق از متن نفس هایش به من آرام داد
علیرضا همتی فارسانی
۹۳/۰۲/۲۲