شعر طنز
سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۷:۲۸ ب.ظ
شعرطنز
شانس
بـدبختـی من یکـی دو تا تنـها نیست
ده وام و حقـوق کـم و پس فردانیست
گــر شانس به خـانه ام بیـاید امـروز
تَک دکمه زنگ خانه ام پیدا نیست
تجمل گرایی
اسـراف و تجمـلات را قـرقـره کن
از سهم خودت ننال،کمتـر گله کن
رو کـن به قنـاعت که تجمـل،فردا
یک جا پدرت در آورد،حوصله کن
تجمل گرایی
دیـدیــم تجمــل تــو را بـا مــدرک
اینقـدر بـدهـکــاری و محتـاج کمــک
می تــرسم از ایــن رویــه ای که داری
حالا که خودت خواسته ای،خب به درک
لطف زن
هی نق نق زن از او امان می گیرد
یک بسته یورو جای تومان می گیرد
هر کس که به زن تراول و سکه نداد
بی جنبل و جادو سرطان می گیرد
۹۳/۰۲/۲۳