روی دست پسرش رفت ولی " قولش نه"
نیزه ها تا جگرش رفت ولی " قولش نه"
این چه خورشید غریبی است که با حال نزار
پای نعش قمرش رفت ولی " قولش نه"
شیر مردی که در آن واقعه 72 بار
دست غم بر کمرش رفت ولی " قولش نه"
هر کجا مینگری نام حسین است و حسین
ای دمش گرم ... سرش رفت ولی " قولش نه"