از دست «شما» می میرم
چهارشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۰۴ ق.ظ
آه از دست شما و دل و این تقدیرم
من بیچاره به موهای شما زنجیرم
من افسرده و بیچاره ی شاعر ، بانو
من که از زاویه ی چشم شما دلگیرم
اعترافی بکنم پیش شما ..بی تردید
بی شما با خودم و خلق خدا در گیرم
گفته بودید مقصر منم و احساسم
من هنوزم که هنوز عاشق این تقصیرم
خواستم از تو...ببخشید شما، یادم رفت
به خدا دست خودم نیست که بی تدبیرم
دهنم تلخ شد از گفتن یک ریز«شما»
زخمی از عاطفه ی سنگی این تعبیرم
قول دادم بشود «تو» به «شما»..امّا من
قول دادم، ولی از دست «شما» می میرم
علی نیاکوئی لنگرودی
۹۴/۰۳/۲۷