اقرار می کنم که نمی ترسم از غمت
دوشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۴۷ ق.ظ
شرح ِهزارو یک شب ِغم , نیست کافی ات
باید نوشت از هوس ِ گیس بافی ات
من خود شکست خورده ی دردم, چه می کند !
با این شکست خورده غم ِائتلافی ات
افتاده نیم قرن سکوت ِ شبی بلند
برتار و پود حاشیه ی ترمه بافی ات
کافی ست جا کنی دل ِتنگ مرا فقط
یک گوشه ای میان ِزمان ِ اضافی ات
من راضی ام به مختصری از توجهت
حتا به یک پیام خوش ِتلگرافی ات
لبخند تو عصاره ی سیبی ست از بهشت
باید دوباره رد بشوم از خلافی ات
اقرار می کنم که نمی ترسم از غمت
باید نشست پای تمام ِقوافی ات
حتا اگر غزل بشود مثنوی , دلم -
-راضی نمی شود نکند موشکافی ات
تو نیز عاشقم شده بودی بدون شک
بیهوده است هر سخن انحرافی ات
جان منی که مردن ِصدبار هم کم است
باید که جان به جان بدهم در تلافی ات
سید_مهدی_نژاد_هاشمی
۹۵/۰۱/۰۲