شعر: تو حواست به دیگری ست
چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۴۹ ق.ظ
من با توأم ولی تو حواست به دیگری ست
نفرین به رسم تو اگر این شیوه دلبری ست
"قربان آنکسی که زبان و دلش یکی ست "
آیینه بودن است که رسم ِپیمبری ست
چشم و چراغ ِ روشن این دوره گرد را
خاموش کردنش به نگاهی ، ستمگری ست
لشکر نکش به سینه ی تنگ غریبه ها
این شهر در محاصره ی ساده باوری ست
نفرین به جنگهای صلیبی که همچنان
مثل ِجنون عشق من و تو سراسری ست
.
با من غریبگی نکن ای ماهتاب من
معجون چشم های تو افیون ِ کافری ست
"تا خاک را به یک نظرت کیمیا کند "
چشم تری که در صدد دادگستری ست
.
چون قهوه های ترک قجر بغض می کنی
گرچه زبان مادری ِ هردومان ، دری ست
سید مهدی نژادهاشمی
نفرین به رسم تو اگر این شیوه دلبری ست
"قربان آنکسی که زبان و دلش یکی ست "
آیینه بودن است که رسم ِپیمبری ست
چشم و چراغ ِ روشن این دوره گرد را
خاموش کردنش به نگاهی ، ستمگری ست
لشکر نکش به سینه ی تنگ غریبه ها
این شهر در محاصره ی ساده باوری ست
نفرین به جنگهای صلیبی که همچنان
مثل ِجنون عشق من و تو سراسری ست
.
با من غریبگی نکن ای ماهتاب من
معجون چشم های تو افیون ِ کافری ست
"تا خاک را به یک نظرت کیمیا کند "
چشم تری که در صدد دادگستری ست
.
چون قهوه های ترک قجر بغض می کنی
گرچه زبان مادری ِ هردومان ، دری ست
سید مهدی نژادهاشمی
۹۵/۰۱/۱۱