ادبی: جن و دیو
جنها مانند آدمیان جشن و سرور و شادمانی و گاهی هم عزاداری به راه میاندازند. این مراسم بیشتر در گرمابههای عمومی و شب هنگام برگزار میشود. کسی که شب تنها به حمام برود و دایم بسم الله نگوید جن به سراغ او میآید. اگر کسی در تاریکی تنها به حمام برود و بیاحتیاطی کند و در آنجا بخوابد، ناگاه متوجه میشود که دورادور او را جنیان گرفتهاند، یا یکی دو جن در گوشه و کنار حمام مشغول شستشو هستند.جنیان نخست با محبت نزدیک میشوند، اما اگر انسان با نگاه کردن با پاهایشان که سم دارد ایشان را بشناسد، آن وقت به آزار او مشغول میشوند. جنها اهل رقص، موسیقی و شادیاند. اگر کسی را میان خود ببینند او را وامیدارند تا آن قدر برقصد که دیوانه شود. با دمیدن صبح، جنیان ناپدید میشوند. اما هنگام روز نیز اگر کسی در حمام آب بخورد و کف دست چپ خود را روی سر نگذارد، جن به بدن او وارد میشود و دیوانه و غشی خواهد شد.جنها افسانه نیستند و به واقع وجود دارند همچنان که خداوند در قرآن میفرماید:
از مابهتران: همان جن است و چون به باور مردم عامی، به زبان آوردن نام جن شگون ندارد و ممکن است آنها را حاضر کند. بنابراین برای دلخوشی جنها هم شده به آنها «از ما بهتران» گفته میشود.
پری: در اوستا موجودی اهریمنی است که از او به عنوان زنی زیبا و فریبکار یاد شده که با پنهان و آشکار شدن پیدرپی و تغییر شکلهای گوناگون مردم را میفریبد و به بیراهه میکشاند. در هفت خوانهای رستم و اسفندیار زنی زیبا و آراسته است که رود مینوازد و پهلوانان را به شادکامی دعوت میکند، ولی دو پهلوان این اهریمن را میشناسند و او را میکشند. در لغتنامه آمده است: موجودی وهمی، صاحب پَر که اصلش از آتش است و به چشم نیاید و اغلب نیکوکار، برعکس دیو که بدکار است. پری نوعی از جن به شمار میرود که دارای دو نوع نر و ماده است و در میان ایرانیان به نوع مادهی جن پری گفتهاند. به کار بردن لفظ «جن و پری» نیز سبب شده است که معنای زن و مرد از آن به ذهن آید.
دیو: دیو نزد هندواروپاییها به معنی خدا بوده است، اما در ایران همزمان با آغاز دوره ی مزدیسنی، رهبران مذهب نوین این خدای باستانی هندواروپایی را نشان شرک و اهریمن تصویر کردند. با توجه به این که در هندوستان تغییر دین پیش نیامد، خدایان باستان همچنان محترم شمرده شدهاند که بزرگترین آنها ایندیرا است. در اروپا واژه ی دیو Dio همچنان معنی خدای، خود را به صورت عام تا امروز نگاه داشته است، به ویژه نزد قومهای لاتین. در پهلوی دِو و در هندی باستان دیو است و از ریشهی دیو به معنی درخشیدن است. همین ریشه به معنی فریب دادن نیز هست.
از دیدگاه کلی، دستهبندی دیوان در وندیداد ممکن است، اما این دستهبندی در هر مرحلهای به دستههای کوچکتری نیز تقسیم میشود. گروهی از این دیوان، اهریمنان بیماری و انتشاردهندگان انواع بیماریها هستند.
دیو سپید: دیوِ سپید بر پایهی داستانهای شاهنامه نام فرمانروای دیوان در مازندران بود. او کیکاووس شاه ایران و یارانش را به بند کشید و رستم برای آزادی آنان به نبرد وی رفت. دیو سپید در غاری کیکاووس و یارانش را به بند کشید. رستم به یاری اولاد آن غار را یافت .تنها به غار رفته و دیو سپید را خفته دید. برای به جا آوردن آیین جوانمردی او را از خواب بیدار کرد و با وی جنگید. یک دست و یک پایش را قطع کرد و جگرش را از سینه بیرون کشیده و از سر او کلاهخودی برای خویش ساخت و شاه و یارانش را آزاد کرد.
دیوهای کماله: تَریز و زَریز بر پایهی مزدیسنا نام دو دیو از دیوهای کمال آفریدهی اهریمن هستند. نام این دو در ادبیات زرتشتی پیوسته با هم میآید. تریز دشمن خرداد و زریز دشمن امرداد است.
فولاد زره: فولادزره نام یک دیو به صورت یک عفریت بزرگ شاخ دار در داستان امیر ارسلان نام دار است. امیرارسلان نامدار یکی از داستانهای تخیلی بومی فارسی نوشتهی محمدعلی نقیبالممالک در زمان قاجار است. نقیبالممالک احتمالن این نام را از یک نثر حماسی قدیمیتر فارسی به نام «رموز حمزه» گرفته است.
در این داستان، فولادزره در هوا گشت میزند و زنان زیبا را نشان کرده و میدزدد. بنا بر این قصهها این دیو در آغاز، سرکردهی لشکر ملک خازن، شاه پریان و فرمانروای دشت زهرگیاه بوده اسن. مادر فولادزره که جادوگری بسیار توانا بود تن و بدن فولادزره را به وسیلهی افسون و طلسمی، نسبت به همهی سلاحها آسیبناپذیر ساخت به جر یک سلاح به نام شمشیر زمردنگار. در پایان داستان، هم فولادزره و هم مادر او به دست امیرارسلان کشته میشوند. در زبان عوام به زنان درشتاندام و قوی و نازیبا و پررو در اصطلاح «مادر فولادزر»" میگویند.