غزل : دوباره
سه شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۱۵ ق.ظ
سر می زند از کوچه ی ما، ماه، دوباره!
وقت گل نی می رسی از راه، دوباره!
می آیی و این خانه ی ارواح به یمنت
پر می شود از ماه - به ناگاه- دوباره
وا می شود این پنجره با دست تو، آن گاه
پر می شود از اشک من این چاه، دوباره
با اینکه محال است دلی که تو شکستی
از نو بشود آن دل دلخواه دوباره
می جنگم و در صفحه ی شطرنج شب و روز
با یک حرکت می کنمت شاه، دوباره!
آری نی اگر گل بدهد، می رسی از راه
تا ناز کنی -گرچه به اکراه- دوباره
اما نکند «وعده»ی دیگر بدهی و
چشمم بشود آینه ی راه، دوباره
یک بار دگر وعده بده «واو»بگو تا
با «واو» تو آهو بشود «آه» دوباره!
۹۶/۰۵/۲۴