غزل:شب ویران تو پیداست
يكشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۹ ق.ظ
ای خانه روشن؛ شب ویران تو پیداست
آوار ستونهای هراسان تو پیداست
بر چهرهی بیرنگ بهاری که نداری
حتی ترک خندهی گلدان تو پیداست
از شانهی دیوار، فرو ریخته قندیل
گیسوی پریشان زمستان تو پیداست
سرشار سکوتی ولی آواز تماشا
از روزنهی پلک درختان تو پیداست
زندانی دیوار مشو پنجره باز است
فریاد بزن جرأت پنهان تو پیداست
عبدالجبار کاکایی
۹۶/۰۷/۳۰