غزل : جفای خار و گل
چهارشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۷، ۰۳:۳۴ ب.ظ
بس که جفا ز خار و گل دید دل رمیده ام
همچو نسیم ازین چمن پای برون کشیده ام
شمع طرب زبخت ما آتش خانه سوز شد
گشت بلای جان من عشق به جان خریده ام
حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود
تا تو زمن بریده ای من ز جهان بریده ام
تا به کنار من بدی بود به جا قرار دل
رفتی و رفت راحت از، خاطر آرمیده ام
چون به بهار سر کند لاله ز خاک من برون
ای گل تازه یاد کن از دل داغدیده ام
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام
یا ز ره وفا بیا، یا ز دل رهی برو
سوخت در انتظار تو جان به لب رسیده ام
رهی معیری
۹۷/۰۱/۲۲
شعر قشنگی بود ...
قدحتان پر از نور الهی :))