مهم نیست قفلها دست کیست مهم اینه که کلید ها دست خداست
-وقتی چترت خداست بگذار باران سرنوشت هر چه میخواهد ببارد.
مهم نیست قفلها دست کیست مهم اینه که کلید ها دست خداست
-وقتی چترت خداست بگذار باران سرنوشت هر چه میخواهد ببارد.
دبه در بیاورم
باور نکن که رخت سفر در بیاورم
از پلک های خواب ،سحر در بیاورم
تو خویشتن داری و این خوب است ای کاش
می شد که از کار شما سر در بیاورم
یک آسمان پر ستاره در نگاه تو
در آسمان چشم تو پر در بیاورم
انگار این تویی که مرا شعر می کنی
با بودنت از غم ، پدر در بیاورم
خوشحال ،از بدنامی عشقم همیشه
در فکر من نبود که دبه در بیاورم
علیر ضا همتی فارسانی
بی همدمی
چه حس غریبی ست بی همدمی
خدا!، مُردم از این همه مبهمی
مرا می شناسی ؟ کم آورده ام
و امروز حالم پر از درهمی
به سمت نگاه تو پر می کشم
ولی قسمتم از تو ، سر در گمی
به خلوت ترین شعرهایم تویی
شبیه به دردی شبیه غمی
ببین شاعرانه ترین شکل عشق
اگر بغض ها وا شود با نمی
علیرضا همتی فارسانی
93/12/9
من نمیدانم که به چه مناسبت اموات باید دارای مقام و احترام خاصی باشند.
برای چه وقتی یکنفر مرد تمام خطاها و اشتباهات او را فراموش کرده و در عوض درباره محاسن و مزایای او صحبت میکنند ؟!؟!؟!
حتی اگر بعد از مرگ او خیانت ها و گناهان جدیدی از مرده کشف شود او را می بخشند.
پس از این قرار تا وقتی که شخص فوت ننماید ما آنطور که شاید و باید او را دوست نداریم.
حال خیلی غریب است که ما درباره آنهایی که زنده هستند اینطور رفتار نمی کنیم و اگر درباره آنها اینطور رفتار می کردیم زندگی ما در این جهان خیلی لذت بخش می شد و بسیاری از مصائب و بدبختی ها از بین می رفت !!! .
شک داری
بر زخم دل شکسته ام شک داری
خود خواهی و در وفا چرا تک داری؟
آرامش من به عشق تو مربوط است
آیا تو برای عشق مدرک داری؟
نظر بدهید
علیرضا همتی فارسانی
بهمن 93
چیزی نیست؟
از حال خودم بیخبرم ، چیزی نیست ؟
ازدست تو هم خون جگرم ، چیزی نیست؟
وقتی دل تو با همه کس جز من بود
خاک همه عالم به سرم ، چیزی نیست؟
نظر شما؟
علیرضا همتی فارسانی
بهمن 93
از تو می نویسم
نسبت به تو حس آشنایی دارم
انکار کنم چه ماجرایی دارم؟
هر وقت که از تو می نویسم انگار
دلشوره و یک هول و ولایی دارم
نظر شما؟
علیرضا همتی فارسانی
بهمن 93
یادمان باشد حرفی نزنیم که به کسی بر بخورد، نگاهی نکنیم که دل کسی بلرزد،
خطی ننویسیم که آزار دهد کسی را.
یادمان باشد که روز و روزگار خوش است و تنها دل ما دل نیست.
یادمان باشد که : او که زیر سایه ی دیگری راه می رود، خودش سایه ای ندارد.
یادمان باشد که : هر روز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را.
یادمان باشد که : زخم نیست آنچه درد می آورد، عفونت است.
یادمان باشد که : در حرکت همیشه افق های تازه هست.
یادمان باشد که : دست به کاری نزنم که نتوانم آنرا برای دیگران تعریف کنم.
اغلب مردم با چنان عجله و شتابی به سوی داشتن یک "زندگی خوب"حرکت می کنند که از کنار آن رد می شوند.