یک سبد بغض
آن که در دل آرزو دارد ، منم
یک سبد بغض گلو دارد ، منم
آن که دشت گونه اش بارانی است
از نم اشکش وضو دارد ، منم
قانون عشق و عاشقی
با تپش، قانون عشق و عاشقی تحریر شد
با همین قانون دلِ ما بهترین تفسیر شد
بعد از این
فکر می کردی که من هم بیقرارم بعد از این
وقتِ دلتنگی دقیقه می شمارم بعد از این
رسم تو ای عشق در آشفتنم دیدی چه شد؟
دل شده آتشفشان و اشکبارم بعد از این
بهترین ها
با هر بهانه ای دو سه رؤیا می آوری
با مثنوی یا با غزل دریا می آوری
عین تمام شعرهایت عاشقانه ای
مثل همیشه حال ما را جا می آوری
عاشقانه ترین ها
بیا بخوان که دهانت پر از عسل بشود
تمام حـرف الفبــای تو غزل بشود
از ابتدای غزل یاد داده ام چه کنی
که عاشقانه ترین های لم یزل بشود
انتظار
کی مِجالِس اِیبوهه
ای روزا نیمدرامون می اوشاها، وا نی بوهن
آدما زندونن و می زندونا ، جا ، نی بوهن
ای روزا حال و هوای کیچه ها باهاری نید
هیشکی هم به فرک او و دونه ی قناری نید
مطلع رؤیا
مانده در چشمم نگاهی از شما ، حس می کنی؟!!
عشق ،آری ، عشق ، آری، آشنا ، حس می کنی؟!!