سه شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۴۸ ق.ظ
شعر: غزل شب های شعر خوانی
گاهی چنان بدم که مبادا ببینی ام
حتــی اگـــر به دیده رویــا ببینی ام
من صورتم که به صورت شعرم شبیه نیست
بر این گمان مباش کـه زیبا ببینی ام
شاعر شنیدنی ست ولی میل، میل توست
آماده ای که بشنـــوی ام یا ببینی ام ؟
این واژه ها صراحت تنهایـی من اند
با این همه مخـواه که تنها ببینی ام
مبهوت می شوی اگر از روزن ات شبی
بی خویش در سماع غزل ها ببینی ام
یک قطره ام و گاه چنان موج می زنم
در خود کــه ناگزیــری دریـا ببینی ام
شب های شعر خوانی من بی فروغ نیست
اما تــو با چـــراغ بیـــا تــا ببینی ام
#محمد علی بهمنی
- ۹۵/۰۵/۰۵