هزار ناله و غصه به طعم گس نگذاشت
اگر چه دلخوش مرگم ولی هوس نگذاشت
چقدر خسته و تنها چقدر دلتنگم
به غیر غم بخدا پا به خانه کس نگذاشت
نیاز نیست که از جنس آسمان باشی
برای با تو پریدن فقط قفس نگذاشت
ادامه مطلب
- ۲ نظر
- ۰۵ دی ۹۸ ، ۰۹:۰۱
هزار ناله و غصه به طعم گس نگذاشت
اگر چه دلخوش مرگم ولی هوس نگذاشت
چقدر خسته و تنها چقدر دلتنگم
به غیر غم بخدا پا به خانه کس نگذاشت
نیاز نیست که از جنس آسمان باشی
برای با تو پریدن فقط قفس نگذاشت
ادامه مطلب
نیستی هرشب برایت شعر می خوانم هنوز
پای قولی که تو یادت رفته می مانم هنوز
می نشینم خاطراتت را مرتب می کنم
در مرور اولین دیدار، ویرانم هنوز
کاش روز رفتنت آن روز بارانی نبود
از همان روزی که رفتی خیس بارانم هنوز
راه برگشتن به سویم را کجا گم کرده ای
من برای ردپاهایت خیابانم هنوز
با جدایی نیمه ای از من به دنبال تو رفت
بی تو از این نیمه ی دیگر گریزانم هنوز
بعد تو من مانده ام با سالهای بی بهار
بعد تو تکرار جانسوز زمستانم هنوز
دست هایم را رها کردی میان زندگی
بی تو مثل کودکی تنها پریشانم هنوز
روبرویت می نشینم روبرویم نیستی
نیستی هرشب برایت شعر می خوانم هنوز
#علی_صفری
تا آمدم حرفی بگویم درد نگذاشت
یا بغض راه گریه را سد کرد نگذاشت
گاهی سکوت من شبیه گریه می شد
احساس می کردم غرور مرد نگذاشت
دیگر مجال زمزمه یا گفتگو نیست
دیوار هم ما را جدا می کرد نگذاشت
ادامه مطلب
از حکیمی پرسیدند
پدر و مادرت را بیشتر احترام می گذاری یا معلم خود را ؟
پاسخ داد: معلم را
زیرا پدر و مادرم مرا از آسمان به زمین آورده اند
ولی معلم مرا از زمین به آسمان پرواز می دهد
روز معلم مبارک
آخرین سه شنبه سال خورشیدی را با بر افروختن آتش
و پریدن از روی آن به استقبال نوروز می رویم
سرخی تو از من ، زردی من از تو
جشن باستانی چهارشنبه سوری مبارک
بی تو اندیشیدهام کمتر به خیلی چیزها
می شوم بی اعتنا دیگر به خیلی چیزها
تا چه پیش آید برای من! نمیدانم هنوز…
دوری از تو می شود منجر به خیلی چیزها
غیرمعمولی ست رفتار من و شک کرده است
چند روزی میشود، مادر به خیلـی چیزها
نامه هایت، عکس هایت، خاطرات کهنهات
میزنند اینجا به روحم ضربه، خیلی چیزها
هیچ حرفی نیست، دارم کمکم عادت میکنم
من به این افکار زجرآور، به خیلی چیزها
میروم هرچند بعد از تو برایم هیچچیز…
بعدِ من اما تو راحت تر به خیلی چیزها
نجمه زارع
سفر، بهانه ی خوبی برای رفتن نیست
نخواه اشک نریزم، دلم که آهن نیست!
“مرا ببخش اگر گریه می کنم وقتی
نوشته ای که غزل جای گریه کردن نیست”
نجمه زارع