قانون عشق و عاشقی
با تپش، قانون عشق و عاشقی تحریر شد
با همین قانون دلِ ما بهترین تفسیر شد
قانون عشق و عاشقی
با تپش، قانون عشق و عاشقی تحریر شد
با همین قانون دلِ ما بهترین تفسیر شد
بعد از این
فکر می کردی که من هم بیقرارم بعد از این
وقتِ دلتنگی دقیقه می شمارم بعد از این
رسم تو ای عشق در آشفتنم دیدی چه شد؟
دل شده آتشفشان و اشکبارم بعد از این
بهترین ها
با هر بهانه ای دو سه رؤیا می آوری
با مثنوی یا با غزل دریا می آوری
عین تمام شعرهایت عاشقانه ای
مثل همیشه حال ما را جا می آوری
عاشقانه ترین ها
بیا بخوان که دهانت پر از عسل بشود
تمام حـرف الفبــای تو غزل بشود
از ابتدای غزل یاد داده ام چه کنی
که عاشقانه ترین های لم یزل بشود
مطلع رؤیا
مانده در چشمم نگاهی از شما ، حس می کنی؟!!
عشق ،آری ، عشق ، آری، آشنا ، حس می کنی؟!!
فرصت جاودانی
عشق از متن نفس هایش به من آرام داد
از طراوت های او شک، میوه های خام داد
طعم باران بهاری شد غزل هایم ،چه خوب
گفتگوی بین وما و چشم او بادام داد
خبر تازه
انتــظارت به خدا جــمعه زمیـــن گیــرم کــرد
دست خوش ،عشق تو این گونه به زنجیرم کرد
دو ســـه سطری کــه نوشتــم به غــزل از دریا
موج شــد برکــه ی آسـایش و تفسیـــرم کرد
توشه فردا
رویشی در غزل افتاد که افرا دارد
جوششی در دلم افتاد که دریا دارد
آن چنان گوش سپردم به صدای عشقش
گویی انگار نفس های مسیحا دارد