چشمه باران(farsan )

چشمه باران(farsan )
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۷۹ مطلب با موضوع «مقاله» ثبت شده است

صنایع دستی استان چهار محال و بختیاری

صنایع دستی بختیاریها، ویژگیها و مختصاتی دارد که با انواع تولیدات مشابه به دست دیگران قابل تمیز دادن است بخشی از این ویژگیها به این شرح است: فعالیت در رشته صنایع دستی کاری است صد در صد زنانه که تمام مراحل آن را زنان و دختران انجام می دهند و مردان در تولید آنها هیچ نقشی ندارند.

صنایع دستی بختیاری فقط انواع بافتها را شامل می شود. تقریبا اغلب زنان و دختران ایلیاتی با آنها آشنایی دارند.

بافندگان معمولا از نقشه برای بافتنی استفاده نمی کنند مگر اینکه به قصد تفنن بخواهند محصولی شبیه به فرآورده های دیگر داشته باشند. یا وقتی سفارشی برای مشتری دریافت کنند که ملزم به اجرای نقش و طرح پیشنهاد شده مشتری باشد. پس به طور کلی نقشهایی که برای تزیین بافته ها به کار می برند ذهنی است.

معمولا از مواد اولیه تولید شده توسط خودشان بهره می گیرند و در موارد محدودی از نخ پنبه ای کارخانه ای به عنوان تار بافته هایشان استفاده می کنند.

از امتیازات تولیدات بختیاریها، عدم تشابه و ناهمانندی کارهایشان است و این به دلیل عدم استفاده از الگو و مدل برای نقوش تولیداتشان است. تنوع و گوناگونی رنگ و نقش در بافته های زنان و دختران بسیار زیاد است و کمتر می توان دید که بافنده ای دو یا چند محصول یک اندازه و یک نقش با رنگ واحد تولید کند.

بافندگان محلی از دارهایی استفاده می کنند که به صورت افقی است.  نقش ها و طرحهایی که در قالیبافی منطقه به کار می رود عبارتند از نقشه های خشتی، بید مجنون، ترنج، طاووس، سرو، کاج، گلدان، و گل چالشتری.

 

  • علیرضا همتی فارسانی

 

 

چکیده

محور تحقیقات فرهنگ مردم، شیوة زندگی، آداب و رسوم، باورها، موسیقی و ادبیات است و در این میان، ادبیات عامیانه که روح هنری هر ملتی است شامل عناصری همچون ضربالمثل، چیستان، ترانه، متل، اشعار محلی و شعر کار است. شعر کار نسخة خوانای احساسات سرایندگان و چگونگی محیط کار آنهاست. و اشعار خوانندگان در حین انجام کار، که به طور انفرادی یا جمعی خوانده میشود، بیانگر وضع معیشت، دلتنگیها، رنجها، آمال و آرزوها، عشقها و نیایشهاست. در این مقاله قصدمان معرفی جامعة بختیاری و اشعار عامیانة آنان به خصوص اشعاری است که مردم بختیاری در حین انجام دادن کار درو به شکل آهنگینی میخوانند. روش جمعآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای، اینترنتی و تحقیقات میدانی و حوزة مکانی جمعآوری اطلاعات میدانی استانهای خوزستان و چهار محال و بختیاری بوده است که طوایفی از ایل بختیاری در آنجا به صورت دائم یا به شیوة کوچندگی زندگی میکنند.

 

کلیدواژهها: جامعة بختیاری، فرهنگ مردم، ادبیات عامیانه، شعر کار، برزگری

  • علیرضا همتی فارسانی

آموزش تدوین مقاله پژوهشی

چکیده:

تدوین مقاله‌ی علمی برای انتشار در مجله‌های علمی بویژه در محیط‌های دانشگاهی شیوه متعارفی برای تولید‌کنندگان و دست‌اندرکاران مسائل علمی است صرف‌نظر از آثار حقوقی- اداری و استخدامی مقالات علمی اساساً هر نویسنده‌ای علاقه‌مند است حاصل کار خود را در مجله یا نشریه‌ای منتشر کند و آن را به اطلاع علاقه‌مندان برساند. ضمن اینکه غالباً محققان اعم از دانشجویان تحصیلات تکمیلی یا استادان یا مجریان پروژه‌ها ناگزیرند از کار خود مقاله‌ای ارائه دهند. انتشار مقالات علمی از سوی دیگر بر ارتقای منزلت اجتماعی و اشتهار علمی نویسنده در جامعه تأثیر مثبت دارد. این نوشتار، در صدد بیان اصول و فنون پژوهش است، مسأله اصلی در این مقام را چنین می توان تقریر کرد: مقاله های پژوهشی چه تمایز ساختاری با مقاله های ترویجی، اطلاع رسانی و آموزشی دارند. در تدوین مقاله های پژوهشی چه اصولی را باید رعایت کرد؟ پاسخ به این مسأله را با مقدمه ای فراگیر، در زمینه مراحل مختلف فرایند تحقیق ارائه می کنیم. مراحل عملیاتی پژوهش

هر برنامه پژوهشی، به یک معنا، سه مرحله عمده دارد: طراحی، اجرا و گزارش.

 

  • علیرضا همتی فارسانی

   سرگذشت یک اسطوره

 

سرگذشت علی مردان خان بختیاری

علیمردان خان از مادری چون بی بی مریم ، معروف به سردار مریم بختیاری زاده شد. بی بی مریم دختر حسینقلی خان ایلخانی بختیاری و مادرش بی بی فاطمه دختر علیرضا خان کیانرسی بود . بی بی مریم در جنگ اول جهانی که بخشهایی از ایران اشغال و زیر نفوذ نیروهای استعمارگر روسی و انگلیسی قرار گرفته بود به طرفداری از نیروهای آلمان و عثمانی و علیه نیروهای اشغالگر روس و انگلیس قیام کرد . بقول پروفسور گارثویت: این پیرزن برجسته روحی سرکش و فکری مستقل داشت و در تعیین سیاست بختیاری به ویژه در جنگ جهانی اول نقش مهمی ایفا کرد

  • علیرضا همتی فارسانی

 

هر جور رفاقت بکنم می رنجی

اصلا به تو عادت بکنم می رنجی

آنـقــــدر غریـبـه ام کـه حتی وقتی

با اسم صـدایت بکـنم ، می رنجی

الهام تفرشی

  • علیرضا همتی فارسانی

پیوند میان‌ اسطوره‌ و ادبیات‌*

 شاید از آن‌ هنگام‌ که‌ انسان‌ سخن‌ گفتن‌ را آغاز کرد، داستان‌ها وافسانه‌ها نیز پا به‌ میدان‌ اندیشه‌اش‌ نهادند و هزاران‌ سال‌ با او، پهلوبه‌ پَهْلوی‌ِ تاریخ‌ پیش‌ آمدند. امروزه‌ یکی‌ از شیرین‌ترین‌ وشگرف‌ترین‌ رشته‌های‌ دانش‌ بشری‌، شناخت‌ و کاوش‌داستان‌هایی‌ است‌ که‌ از دورترین‌ زمانه‌ها به‌ جا مانده‌ و این‌ رشته‌را«اسطورشناسی‌» یا میتولوژی‌ mythology نام‌ نهاده‌اند. مقاله‌ی‌ حاضر «پیوند میان‌ اسطوره‌ و ادبیات‌» است‌ که‌ در آن‌ به‌مباحثی‌ در مورد خویشاوندی‌ اسطوره‌ و ادبیات‌ می‌پردازد. پیش‌ ازآغاز سخن‌ اصلی‌، برای‌ آنکه‌ بدانیم‌ چه‌ پیوندی‌ میان‌ اسطوره‌ وادبیات‌ وجود دارد، نخست‌ باید اسطوره‌ را تعریف‌ کنیم‌ و در آن‌ به‌بیانی‌ جامع‌ و عینی‌ از اسطوره‌ بپردازیم‌. تعریف‌ اسطوره‌ از دیدگاه‌هر مکتب‌ و علومی‌ متفاوت‌ است‌ و هر مکتب‌ از روان‌ کاوی‌ گرفته‌تا پدیدارشناسی‌ و ساختار گرایی‌ و جز اینها، در اسطوره‌ به‌ نحوی‌خاص‌، مطابق‌ با اصول‌ و موازین‌ مقبول‌ نظر کرده‌ و برای‌ خودتعریفی‌ ارائه‌ داده‌اند. بنابراین‌ در این‌ زمینه‌ سعی‌ شده‌ است‌ تا آنچه‌را که‌ مورد تأیید اغلب‌ اسطوره‌ شناسان‌ قرار گرفته‌ است‌ و در موردآن‌ به‌ نوعی‌ اتفاق‌ نظر رسیده‌اند، بپردازیم‌.» واژه‌ ی‌ «اسطوره‌»، در زبان‌ پارسی‌ وامواژه‌ای‌ است‌ بر گرفته‌ از زبان‌عربی‌ «الاسطوره‌» و «الاسطیره‌» در زبان‌ عرب‌ به‌ معنای‌ روایت‌ وحدیثی‌ است‌ که‌ اصلی‌ ندارد. اما این‌ واژه‌ ی‌ عربی‌ خود و امواژه‌ای‌ است‌ از اصل‌ یونانی‌«historia» به‌ معنای‌ استفسار، تحقیق‌، اطلاع‌، شرح‌ و تاریخ‌.(1) واژه‌ ی‌ «myth» از اصل‌ یونانی‌ «muthos» به‌ معنای‌ سخن‌ و افسانه‌گرفته‌ شده‌ است‌.«myth» همان‌ واژه‌ای‌ است‌ که‌ در زبان‌های‌فرهنگی‌ به‌ دو شکل‌ «story» (قصه‌) و «Histiry» (تاریخ‌) دیده‌می‌شود.

  • علیرضا همتی فارسانی

 

آسیب شناسی شعر معاصر

 

 

ادبیات امروز ایران خصوصا در حوزه ی شعر آنطور که باید  نتوانسته است در جذب مخاطب عام موفق عمل کند و این شاید به دلیل عدم ارتباط مؤثر ما بین هنر و مخاطب باشد و تمام این مصیبت نامه ی ادبیات معاصر ما آن هم در این اواخر ناشی از برداشت های غلط شاعر از نیاز های مخاطب در بحث زیبایی شناختی و تجربه ی حالات روانی به روزمرگی رسیده از یک سو و نیز زور آزمایی شاعر در باز تعریف فضایی جدید و به دور از قید و بند های فخامت، صلابت و پرمایگی در شعر از نظر محتوا و قالب، ورود کلماتی با درجه ی فخامت بسیار پایین صرفا با شعار اینکه، این شاعر است که به کلمات شخصیت می بخشد، عدول از قید های اخلاقی، بر هم زدن دستور زبان و به چالش کشیدن صرف و نحو (با این عقیده که این دستور و این صرف و نحو جواب گوی احساسات شاعر نمی باشد) و در نهایت ورود و خروج  بی رویه ی ایده های نو در سرایش شعر است. ایده هایی که به هر عنوان در مسیر توجیه تجربه های جدید از هیچ تلاشی فروگذار نمی باشند.

بعد از تجربه ی نیما و درخشش شاملو در عرصه ی شعر نو تلاش های گسترده ای جهت ایجاد فضاهای جدید در بیان و فرم صورت گرفت که برای نمونه می توان به موارد ذیل اشاره داشت:

شعر فرم

شعر حجم

شعر موج نو

شعر موج سوم

شعر متفاوت

شعر پست مدرن

  • علیرضا همتی فارسانی
 

 


آیا راهی برای پیداکردن فکرهای اولیه خوب وجود دارد؟
اولین راهی که نویسنده می‌تواند از طریق آن به فکرهای اولیه داستانی برسد تغییر نوع نگاه نویسنده به زندگی و حوادث پیرامون خود است. نویسنده باید به همه آدم‌ها، حوادث و پدیده‌ها با کنجکاوی خاص نگاه کند.

 

 چون هر حادثه و ماجرایی شاید بالقوه دارای مایه داستانی ارزشمندی باشد.سفر هم یکی از راه‌های دیگر یافتن فکر اولیه است. حضور در مکان‌های تازه و دیدن مناظر و زندگی کردن، گاهی اوقات در نویسنده فکرهای تازه‌ای را ایجاد می‌کند. مطالعه داستان و گاهی اوقات تماشای فیلم می‌تواند نویسنده را در یافتن فکرهای ناب و تازه، یاری دهد.

جست‌وجو در حوزه‌های مختلف زندگی شخصی، خاطرات گذشته و تأمل در شنیده‌ها و دیده‌ها نیز، راهی مناسب برای به دست آوردن فکر اولیه داستانی ست.

گاه نویسنده بدون مقدمه و تمرکز ارادی به‌طور ناگهانی به فکر اولیه می‌رسد و حتی برخی اوقات هنگام مطالعه یا تماشای فیلم، یا گوش کردن به یک قطعه موسیقی و گاهی مواقع هنگام پیاده‌روی و یا هنگامی که برای استراحت به بستر می‌رود، ناگهان فکری به خاطرش می‌رسد.

اما لازمه همه اینها همان تغییر نوع نگاه است. نویسنده نباید مثل آدم‌های دیگر به اشیاء، حوادث و آدم‌های پیرامون خود نگاه کند. بلکه باید عمیق‌تر و با کنجکاوی یک کارآگاه در همه حوادث کوچک به دنبال سرنخ فکر اولیه باشد و مثل یک شکارچی سمج به محض احساس شکار، نباید لحظه‌ای را برای به چنگ آوردن آن از دست بدهد.یک نویسنده مشهور می‌گوید:

«سوژه‌ها ناگهان به ذهنم راه می‌یابند. اغلب شب‌ها، موقعی که به رختخواب می‌روم! مسخره است. البته خیلی از سوژه‌ها را این طوری از دست می‌دهم. تا لباس بپوشم و پشت میز تحریر بنشینم، سوژه پریده است و هر چقدر هم به ذهن فشار بیاورم، سوژه برنمی‌گردد».

توصیه بسیار جدی نویسندگان با تجربه این است که نویسنده هنگامی که فکر اولیه به ذهنش می‌رسد باید به سرعت آن را یادداشت کند. چون این نوع ایده‌ها بسیار فرارند و خیلی زود از خاطر می‌روند.

اغلب نویسندگان همیشه دفترچه کوچک و قلمی را همراه دارند تا به محض یافتن فکر اولیه آن را یادداشت کنند. به دلیل اینکه فکر اولیه اغلب دفعتاً به شکلی خام به ذهن می‌رسد، لازم است آن را یادداشت کنند اما از تبدیل سریع آن به داستان خودداری نمایند.

فکر اولیه مثل میوه‌ای به درخت ذهن نویسنده باید خوب برسد و در موقع مناسب چیده شود. اگر این میوه را قبل از رسیدن کامل از شاخه جدا کنید، قابل استفاده نخواهد بود و اگر در زمان مناسب چیدن هم تأخیر بیفتد، میوه فاسد خواهد شد و دیگر ارزش قبلی را نخواهد داشت.

یک نویسنده دیگر هم درباره روند رسیدن فکر اولیه می‌گوید: «فکر اولیه به سیبی می‌ماند. در فصل و زمان مناسبی کاملاً می‌رسد. اگر زمانی قبل از رسیدن آن را از شاخه جدا کنیم، نارس و کال خواهد بود و در بازار کسی سیب را نخواهد خرید. اما اگر زمانی دیرتر از وقت مناسب آن را بچینیم آن سیب خواهد گندید و دیگر مناسب و مطلوب نخواهد بود».

نویسنده به محض اینکه فکر اولیه را یافت باید آن را خیلی زود یادداشت کند. تا بعد از مدتی با معیارهای گفته شده آن را محک بزند. اگر ویژگی‌های لازم را داشت، مدتی پیرامون آن فکر کند، تا پخته‌تر شود. و در زمان معین به نوشتن آن اقدام نماید.اما نباید فراموش کرد که با یافتن فکر اولیه هنوز داستانی به‌وجود نیامده و تنها نطفه داستان بسته شده است. برای تبدیل شدن آن به یک داستان جذاب و جالب راه طولانی و دشواری باید طی شود. این تمرین‌ها را با دقت انجام دهید. 

ـ چند فکر اولیه بنویسید که ویژگی‌های لازم یک فکر اولیه خوب را داشته باشد.‏

‏ ـ داستان‌هایی که می‌خوانید فکر اولیه‌اش را یادداشت کنید.

  • علیرضا همتی فارسانی
 

ویژگی‌های یک فکر اولیه 
برای این که نویسنده بتواند قبل از نوشتن از مناسب بودن فکر اولیه خود اطمینان حاصل کند، لازم است ویژگی‌های یک فکر اولیه خوب داستانی را بشناسد.

الف: فکر اولیه خوب دارای عنصر «عدم تعادل» است. یعنی روند طبیعی زندگی بر هم خورده است. فرض کنید کسی قصد دارد ماجرای رودخانه پرآبی را دستمایه داستان قرار دهد. این فکر اولیه «عدم تعادل» ندارد. رودخانه‌ای پرآب که بدون هیچ مشکلی جاریست، از دلش داستانی پدید نمی‌‌آید، مگر اینکه از کوه مجاور سنگی بزرگ به میان آن بیفتد. حالا رودخانه‌ای که سنگ بزرگی مسیر آن را بسته عنصر عدم تعادل دارد. یعنی اینکه بعد از شنیدن آن عبارت خوانند سؤال خواهد کرد که بعد چه اتفاقی می‌افتد. این نکته که ماجرا به کدام سو می‌رود و سرانجام کار چگونه می‌شود، اصلاً مهم نیست. شاید آب سنگ بزرگ را براند و آن را از سر راه بردارد و مشکل داستان حل شود. و یا آب پشت آن تخته سنگ انباشته شود و یا...

به مثال دیگری توجه کنید. مادری می‌خواهد فرزند خودش را بر سر راه بگذارد. این «فکر اولیه» دارای «عدم تعادل» است. به این معنی که در زندگی روزمره، چنین کاری سابقه ندارد و به‌ندرت هم امکان اتفاق پیش می‌آید.

ب: «فکر اولیه»خوب باید برای خواننده جالب توجه باشد. یعنی شنیدن داستان و ماجراهای آن برای خواننده جذاب و زیبا به نظر برسد.مثال «رودخانه همیشه جاری» به دلیل نداشتن «عنصر عدم تعادل» جالب توجه نیست. اما در مثال مادری که فرزندش را بر سر راه می‌گذارد، به دلیل عدم تعادل، جالب توجه خواهد بود.

«فکر اولیه» خوب از همان ابتدا باید سؤال‌های متعددی را در ذهن خواننده پیش بیاورد. مثلاً اینکه مگر ممکن است مادری فرزندش را بر سر راه بگذارد. آیا واقعاً مادر می‌تواند با وجود عاطفه شدیدش چنین عملی را انجام بدهد اصلا مادر چرا می‌خواهد فرزندش را سرراه بگذارد.....

همه این سؤال‌های ذهنی باعث می‌شود که خواننده با علاقه ماجرا‌ها را برای رسیدن به پاسخ‌های روشن دنبال کند. فرض کنید «فکر اولیه» ماجرای مردی است که سکه یک ریالی خودش را گم کرده است. این حادثه عنصر عدم تعادل دارد. اما مسأله مهم و جالب توجهی نیست. یعنی اشتیاقی برای دنبال کردن ماجرا در خواننده پدید نمی‌‌آید. این مسأله اصلاً مهم نیست که مرد آیا سکه یک ریالی خودش را پیدا می‌کند یا نه؟ البته با کمی تغییر می‌توانیم تا حدودی آن را جالب‌تر کنیم. مثلاً فردی را در نظر بگیرید که در یک شهر غریب همه پول‌هایش را گم می‌کند.حالا دیگر این فکر اولیه هم عنصر عدم تعادل دارد و هم اینکه قابل گسترش و جالب است.

ج: «فکر اولیه» مناسب برای تبدیل شدن به داستان، حتماًً نباید تکراری باشد. تکراری بودن فکر اولیه به این معناست که قبلاً نویسندگان دیگر به آن پرداخته باشند.خواندن داستان‌هایی که فکر اولیه کاملاً تکراری دارند برای خواننده لطفی ندارد. البته در مراحل ابتدایی کار نویسندگی نباید روی این عنصر پافشاری کرد. چون برای نویسنده تازه‌کار، شاید یافتن «فکر اولیه» نو بسیار دشوار باشد. 

اما نباید از یاد برد که داستان‌های مهم جهان فکر اولیه نویی دارند.البته گاه نویسنده‌ای به عمد فکر اولیه نه چندان تازه‌ای را انتخاب می‌کند اما با پرداخت بهتر و عالی‌تر اثری زیباتر از قبل به‌وجود می‌آورد. که می‌توان در این صورت عدم تازگی فکر اولیه را به پرداخت ارزشمندش بخشید..

  • علیرضا همتی فارسانی
 

 

قسمت دوم:

درقسمت نخست گام اول داستان نویس را باز گفتیم. اشاره کردم که اگر بخواهیم خانه‌ای بسازیم، اولین کاری را که باید انجام دهیم پیدا کردن زمین است‏‎.‎‏ برای ساختن خانه داستان هم،به یک فکر نیاز داریم.

 

فکر اولیه آن فکر ‏خام گسترش نیافته‌ای است که اول بار در ذهن نویسنده به‌وجود می‌آید. این فکر مثل همان زمینی است که خانه داستان بر روی آن بنا می‌شود. فکر اولیه داستان نیست. بلکه موضوعی است که بعدها داستان براساس‏ آن شکل می‌گیرد. مثل گل رس که در دست سفالگر قوام پیدا می‌کند، شکل می‌گیرد، پخته می‌شود و در نهایت به یک شکل هنری تبدیل می‌شود.

اکنون به سه شیوه اصلی یافتن «فکر اولیه» داستانی اشاره می‌کنم.‏

حوزه تجربه: برای اغلب نویسندگان، یکی از سرچشمه‌های یافتن فکر اولیه حوادث و رویدادهایی‌ست که در گذشته برایشان اتفاق افتاده است. این حوادث تجربه شده برای هر داستان‌نویس منبع سرشار و بزرگی جهت پیدا کردن فکرهای اولیه داستان محسوب می‌شود. هر فرد در طول زندگی خود، شاهد حوادث و اتفاق‌های جالب، شگفت‌انگیز و برخی موارد تلخ و شیرین بوده است. این حوادث بالقوه شاید استعداد تبدیل شدن به داستان را داشته باشند .شما هم می‌توانید در خاطراتتان به دنبال فکر اولیه بگردید.ممکن است شماچنین فکری به خاطرتان برسد «پسری که دوست دارد دوچرخه‌ای داشته باشد»؛ ویا «دختری که با خانواده‌اش به شهر دیگری برای زندگی می‌روند».

حوزه نقل: گاهی داستان‌نویس حوادث و رویدادهایی، را که برای داستانش یافته است شخصاً تجربه نکرده بلکه از کسی شنیده یا در جایی خوانده است.داستان‌نویس همواره باید از آنچه می‌شنود یا می‌خواند فکرهای اولیه داستانی بیابد. ممکن است شما برای این مرحله چنین فکری به خاطرتان برسد «پسری که دلش می‌خواهد به جبهه برود». و یا «دختری که با دوست همکلاسی‌اش قهر کرده است.» البته ممکن است این فکر‌ها را قبلا شما جایی خوانده و یا شنیده باشید. ‏حوزه تخیل: گاهی داستان‌نویس فکر اولیه داستانش را نه از میان تجربیات بی‌شمار گذشته خود و نه از شنیده‌ها و خوانده‌هایش انتخاب می‌کند، بلکه با تکیه به نیروی تخیل خلاق خود آن را ابداع می‌کند.

البته این نکته را نباید از یاد برد که نویسنده حتی اگر فکر اولیه داستانش را از حوزه تجربه یا نقل هم یافته باشد، برای تبدیل کردن آن به داستان به تخیل خلاق نیاز دارد.هر کس به فراخور تجربه، اطلاعات و دانش خود در حوزه‌های مختلف ماجراها و حوادثی را به یاد دارد و هر روز هم که می‌گذرد بر تعداد آن اضافه می‌شود. داستان‌نویس می‌تواند با کمک تخیل از میان شنیده‌ها و تجربه‌ها فکرهای اولیه بسیاری پیدا کند. اما آیا همه آنها می‌تواند دستمایه خوبی برای نوشتن داستان باشد. داستان‌نویس می‌توان صدها فکر اولیه در حوزه‌های مختلف برای نوشتن پیدا کند، احتمالاً همه آنها چیزهای خوبی برای نوشتن نیست.

لابد دیده‌اید که هندوانه‌فروش‌ها بدون آنکه هندوانه‌ای را قاچ بزنند، با زدن چند ضربه به پوست آن و گوش دادن به صدای آن ضربه‌های می‌توانند تشخیص بدهند که هندوانه رسیده است یا نه. داستان‌نویس هم می‌تواند در همان مرحله اول، از میان فکرهای مختلفی که به ذهنش می‌رسد، بهترین و مناسب‌ترین فکرها را انتخاب کند.پیشتر «فکر اولیه» را به زمینی مناسب برای ساختن خانه داستان تشبیه کردیم. اگر قرار باشد سرمایه زیادی برای ساختن یک خانه هزینه شود، پسندیده‌تر آن است که قبل از هر گونه عملی ابتدا از هر حیث از مناسب‌بودن زمین اطمینان حاصل کنیم.یعنی مطمئن شویم که این زمین سند دارد و می‌توان اجازه ساخت هم گرفت و ده‌ها سؤال و پاسخ مشابه. همان‌طور که بعضی زمین‌ها به دلیل برخی ویژگی‌ها برای ساخت مناسب نیستند، ساختن عمارت داستان هم بر روی زمین فکر اولیه نامناسب کار خردمندانه‌ای نیست. ‏

  • علیرضا همتی فارسانی

 

 

قسمت نخست :
اگر کسی بخواهد نوشتن داستان را یاد بگیرد، حتماً می‌تواند در قفسه‌های کتابخانه شهر، مدرسه یا محله‌اش کتاب‌هایی را پیدا کند که هنر نوشتن داستان را یاد می‌دهند. لابد شما هم به عنوان یک علاقه‌مند به این هنر، یک یا چند تایی از آنها را خوانده‌اید. مطالعه این کتاب‌ها برای کسی که می‌خواهد به طور جدی داستان بنویسد، بسیار سودمند است. اما شاید شما هم با من موافق باشید

 

 

 که این کتاب‌ها در کنار همه خوبی‌هایی که دارند، گاهی یک عیب کوچک هم دارند. اغلب این کتاب‌ها برای کسانی سودمند‌تر است که کمی با هنر داستان‌نویسی آشنا هستند. در میان این آثار شاید به سختی بتوان کتابی را پیدا کرد که با زبانی ساده برای کسی که برای اولین بار می‌خواهد داستان بنویسد، مفید باشد، چرا که این کتاب‌ها اغلب برای بزرگسالان نوشته شده و به همین دلیل زبانی ساده‌ای ندارند. متاسفانه برای و نوجوانان علاقه‌مند عملاً کتابی ساده و آموزشی یا وجود ندارد و یا کمتر پیدا می‌شود.قصد من این است که با زبانی ساده و کاملاً آموزشی، مراحل نوشتن داستان رابه همراه هم تجربه کنیم. می‌گویم «تجربه» چون همه کسانی که در کار یا هنری، به جایی رسیده‌اند، حتماً پس از مطالعه و کسب اطلاعات لازم، یک روز دست به اولین تجربه کاری خود زده‌اند. من قصد دارم این «اطلاعات» و تجربه را همزمان با هم و به اصطلاح آموزشی به «شیوه کارگاهی» ارائه کنم. فراموش نکنید که این شیوه زمانی تأثیر خواهد داشت که همراه با من، آنچه می‌گویم را با دقت فرا گرفته و بعد هم تمرین‌های مشخص شده را با حوصله انجام دهید.

نوشتن داستان را از کجا شروع کنیم؟

بهتر است با یک مثال، بحث را آغاز کنم. اگر بخواهیم خانه‌ای بسازیم، باید چه کاری انجام بدهیم. یا بهتر است بگویم برای ساختن خانه اولین کاری را که باید انجام دهیم چیست؟

شاید یکی بگوید «باید آجر و سیمان و گچ تهیه کنیم»؛ یکی دیگر هم می‌گوید خب قبل از این‌ها باید نقشه «خانه» را تهیه کنیم چند تایی هم شاید بگویند «تیرآهن نیاز داریم» و...

البته که همه این‌ها برای ساختن خانه لازم است. اما شاید اولین چیز مورد نیاز زمین باشد. زمینی که بر روی آن باید خانه ساخته شود.برای ساختن خانه داستان هم، به یک زمین نیاز داریم. زمین و بستری که داستان روی آن بنا شود. اگر از داستان‌نویس‌ها سؤال کنیم که چطور داستان در ذهن شما شکل می‌گیرد، ممکن است پاسخ‌های متفاوتی بدهند. مثل این که، من یک روز که در خیابان قدم می‌زدم، بعد از دیدن درگیری دو نفر ناگهان «چیزی» در ذهنم جرقه زد. یا یکی دیگر ممکن است جواب بدهد، یک روز همین طور که در بستر دراز کشیده بودم و فکر می‌کردم ناگهان «چیزی» از گذشته‌ام به یاد آوردم و...

در همه پاسخ‌ها یک «چیز» وجود دارد. و آن چیز اشاره‌ به نخستین مرحله پیدایش داستان در ذهن نویسنده دارد.
در مبانی هنر داستان‌نویسی به این «چیز» فکر اولیه می‌گویند. فکر اولیه آن فکر خام گسترش نیافته‌ای است که اول بار در ذهن نویسنده به‌وجود می‌آید. این فکر مثل همان زمینی است که خانه داستان بر روی آن بنا می‌شود. در کتاب‌های آموزش داستان‌نویسی از این عنصر با نام‌هایی همچون «سوژه»، «ایده» و مایه داستان هم نام برده‌اند.

فکر اولیه داستان نیست. بلکه موضوعی است که بعدها داستان براساس آن شکل می‌گیرد. مثل گل رس که در دست سفالگر قوام پیدا می‌کند، شکل می‌گیرد، پخته می‌شود و در نهایت به یک شکل هنری تبدیل می‌شود.

نویسندگان اغلب فکر اولیه داستان‌هایشان را با دیدن حادثه‌ای یا به یادآوری خاطره‌ای یا شنیدن ماجرایی و یا پدید آمدن حسی پیدا می‌کنند.مثل خواندن خبر در صفحه حوادث روزنامه، دعوای چند نفر در خیابان یا چیزهایی از این قبیل. «چالز دیکنز» وقتی سرگرم نوشتن جمله‌ای برای تهیه یک آگهی ورزشی بود ناگهان فکر اولیه داستان «آقای پیکویک» به ذهنش می‌رسد. «مارسل پروست» هم یک روز در سر میز ناهار، وقتی دستمال سفره به لبش می‌خورد،یکباره جرقه نوشتن یک داستان در ذهنش پدید می‌آید. این نمونه‌ها نشان می‌دهد که یافتن «فکر اولیه» در میان نویسندگان یکسان نیست.

  • علیرضا همتی فارسانی

اروتیسم در شعر معاصر فارسی - نیما یوشیج

 

برای بررسی رگه های اروتیک در شعر نیما - می گوییم رگه ها ، چون دنیاو فضای ذهنی نیما ، در بیان ، براین گواه است که "اروتیسم" در شعر او هرگز جریانی اصلی نبوده است - باید جستاری طاقت فرسا انجام داد. چرا که این رگه ها ، بسیار کم و درعین حال پنهان هستند و باید آنها را از لایه های زیرین معنا بیرون کشید. زیراحتی تغزل و عاشقانه سرایی صرف و خالص نیزبه ندرت  در آثار او مشاهده می شود.

 

  • علیرضا همتی فارسانی

«تاملی بر واژه ی شیر سنگی»

بازخوانی «بردِشیر»

 (از کتاب ریشه های کهنتر بلوط - سامان فرجی بیرگانی)

«بَردِشیر» ها یا آنچه در فارسی به غلط به «شیرسنگی» ترجمه شده اند، نمادی از دلاوری، شجاعت و خصایص شیرگونه مرد متوفی بود، که بازماندگان به یاد و خاطره اش بر پا می داشتند. «بَرد» به معنای سنگ و « شیر» در این کلمه بیش از آنکه به پیکره تراش خورده حیوانی از سنگ دلالت کند، به خصایص شیرگونه و شخص متوفی اشارت داشت. کسره ی آخرکلمه «برد» ، تخصیص و انتساب سنگ مزار به متوفی را در نظر دارد. «بردشیر» «ترکیبب وصفی» ساخته شده از صفت و موصوف است. که نخستین مترجمان آن به فارسی به اشتباه آن را «ترکیبی اضافی» پنداشته و به شیر سنگی ترجمه کرده اند.  ترجمه دقیق این کلمه به فارسی عبارت است از سنگ مزاری که به «شیر» آرمیده در گور (مرد متوفی - شیرمرد) تعلق دارد.به تعبیر دیگر «برد شیر» نوعی سنگ گور مخصوص شیرمردان است.

برَدِشیری سَر خاکُم بِوَنین اَر مُردُم

تا نَگُن پشت َسرُم بَردِ مزارِس خو، نی (روشن سلیمانی)

سنگ گوری که مخصوص شیر مردان است برگور من قرار دهید.

 تا پس از مرگم نگویند سنگی که در خورمنز لت و شانم ساخته نشده است.

  • علیرضا همتی فارسانی

مراسمات ومردم بختیاری -موقعیت فرهنگی- زیستگاهها ایل بزرگ بختیاری

نوشته شده توسط: محسن جمشیدوند.بختیاری

مردم بختیاری

برای نخستین بار حمدلله مستوفی در شمارش طوایف لر بزرگ از بختیاری نام برده‌است طایفه‌ای که ظاهراً بعدها قدرت و شوکت بیشتری یافته و سرانجام اکثر منطقه لر بزرگ با همان نام بختیاری شناخته شده‌است.

بختیاری نام یکی از قوم‌های بزرگ منتصب به لر ایران معروف به لر بزرگ است که در زمان حکومتهای ملوک الطوایفی اتابکان لر در محدودهء حکومتی آنان حضور داشته اند، از اینرو آنان را لر بختیاری نیز می نامند. ایشان در زاگرس میانی سکونت دارند . لر کوچک نیز تقریباً ساکنین لرستان و ایلام امروزی هستند. در دوره‌های هخامنشی تا ساسانی، لرستان بخشی از سرزمین بزرگ پارس بود. پس از اسلام و از زمان خلفای عباسی، لرستان فراتر از مرزهای کنونی (از همدان تا گلپایگان) با نام سرزمین وحکومت اتابکان لرستان تا مرز اتابکان فارس بصورت حکومتی خود مختار تا پنج قرن(ازسال 506 تا 1006 هجری قمری) اداره می‌شد که حاکمان این دوره با نام اتابکان لرکوچک شناخته می‌شدند. خرم آباد مرکز حکومت اتابکان لر کوچک و ایذه مالمیر مرکز حکومت اتابکان لر بزرگ بوده است.

هر چند بنا بر مستندات مکتوب ادعا می شود که در روزگار صفوی نام بختیاری از واژهٔ بختیاروند که یکی از طایفه‌های مهم این منطقه بود بر روی لر بزرگ نهاده شد ولی با این حال منابع تاریخی در اوایل سدهٔ هشتم نام بختیاری را نیز متذکر شده‌اند.[۱] به نظر می رسد با چنین اختلافی می بایست با نظری عمیقتر، قوم شناسی ایران، بخصوص اقوام ایرانی قبل از اسلام را مورد بررسی قرار دهیم.

با توجه به فرضیهء تولد کوروش در انشان (ایذه مالمیر امروزی) و همچنین سنگ نوشته ای منتصب به وی که در شوش کشف گردیده، وی یادآوری می کند که قصد دارد بر سر راه خود از هگمتانه به شوشا با مردمان باختری دیدار نماید و از اوضاع آنان مطلع گردد. بنابر این منطقی به نظر می رسد که منطقه باختری ها فی مابین همدان و شوش امروزی باشد نه در باکتریا (افغانستان) و یا بین النهرین (عراق). ونیز حضور شهرستان پارسان (فارسان امروزی)و یا منطقهء ایزدجی (میزدج امروزی) و یا روستای پیل آباد (فیل آباد امروزی) که محل پرورش و نگهداری فیلهای جنگی بوده است حکایت از آن دارد که این منطقه بخشی از سرزمین پارس بنام پارس باختری می باشد، از اینرو می توان نتیجه گرفت که واژهء بختیاری همان تغییر یافتهء کلمهء باختری است و بختیاری ها نیز بازماندگان دودمان هخامنشی باشند. بنظر می رسد قوم بختیاری به لحاظ نژادی بازماندهء اقوام پارس و قوم لر (که ممکن است بر گرفته از نام لی لی بی ها دیگر قوم قدیمی ساکن در این منطقه باشد) بازماندهء سکا ها، دیگر قوم آرایایی منطقهء شمال ایران باشند. حضور طایفهء سکوند در لرستان دلیلی بر این مدعی است. رومن گیرشمن باستان‌شناس سرشناس فرانسوی می‌نویسد «من جای جای این سرزمین (بختیاری) پا نگذاشته‌ام مگر اینکه تمدن عیلامی را یافته‌ام .

  • علیرضا همتی فارسانی

 

 باورهای مرد م بختیاری درباره زن و کودک

زنان نقش بنیادی در ایل بختیاری دارند و بیشتر آئینهای سنتی بر محور آنان می گردد. بختیاری بیشتر به پیوندهای خویشاوندی و هم تباری و هم نژادی عقیده دارد و پشت به سنت نمی کند. زن بختیاری نمونه اصالت، تقوی و نجابت است. حرکت ناشایسته و ناهنجار ندارد. ساختار شکنی نمی کند. هیچگاه به روی نامحرم نمی خندد و بلند حرف نمی زند و حتی در محاوره شوهرش را با نام صدا نمی کند.

  • علیرضا همتی فارسانی

هایکو

ترجمه شعرهای کوتاه ژاپنی در ایران
امروزه اغلب مردم جهان شعر ژاپن را با هایکو می‌شناسند. هایکو شعری است 17 هجایی که در سه سطر نوشته می‌شود، سطر اول و سوم هرکدام پنج هجا و سطر دوم هفت هجا دارند. هایکو نه وزن دارد و نه قافیه و آرایه‌های کلامی در آن به ندرت به کار می‌رود. حدود دو هزار سال پیش هایکو جزوی از یک فرم شعری 31 هجایی به نام تانکا بود که از دو بخش تشکیل می‌شد و معمولا آن را شاعران به شیوه پرسش و پاسخ می‌سرودند. بخش نخست تانکا 17 هجا دارد و بخش دوم آن 14 هجا. تانکا به معنی شعر کوتاه است و در مقابل آن چوکا قرار دارد که به معنی شعر بلند است. با اینکه در ژاپن به غیر از تانکا و چوکا چندین فرم شعری دیگر هم وجود دارد، شعرهای کوتاه محبوبیتشان بیش از بقیه است. در قرن شانزدهم میلادی به تدریج بخش 17 هجایی تانکا مستقل شد و آن را هاکایی یا هایکو نامیدند.

  • علیرضا همتی فارسانی
  1. شعر طرح چیست؟

طرح قالبی تقریبا جدید است و سابقه طولانی ندارد؛ اینطور به نظر میرسد که از ترجمه شعرهای هایکوی ژاپنی ایجاد شده است. تفاوت طرح و هایکو در این است که هایکو معمولاً یک عکس از زندگی را نشان می دهد و در اصل یک لحظه را به تصویر میکشد. هر چند طرح از لحاظ قد و اندازه، مثل هایکو است اما از لحاظ موضوع، لحظه ها را شاعرانه تر به تصویر کشیده و عمق بیشتری دارد، طوری که گاه از یک لحظه فراتر میرود.هایکو از ابتدا شعر کوتاه نبوده و خود مقدمه شعرهای بلند ژاپنی بوده است که «هاکا» نام داشته اند و در ادامه خود به قالبی مستقل تبدیل شده است. چیزی مانند اتفاقی که برای غزل افتاد در قبال قصیده.

  • علیرضا همتی فارسانی
ا

این مقاله پیرامون مبـحث پـرآوازه و نـوظـهور مـوسـوم بـه  "علایم دستیابی دیداری" می باشد. شیوه ای که مـا را قادر می سازد با مشاهده حرکات چـشـم هـا بـه نـحـوه اندیشیدن فرد پی ببریم. مـبـنـای ایـن علم بر پایه ارتباط تنگاتنگ جسم و ذهن بوده و آنـکـه افـراد با حـرکـت دادن چـشمـهایـشـان رونـد تـفـکـرات بـاطـنـی خـود را آشـکـار میسازند. فراگیری آن ما را یقینا در بهبود برقراری ارتبـاط با دیگران در زندگی یاری خواهد داد.

  • علیرضا همتی فارسانی

نماد در فرهنگ بختیاری

نمادها بازتابی از تفکر و خلاقیت مردمی است که با حس معرفت شناسی و زیبا شناختی، نشانه ها و مظاهری از کشف و شهود خود پدید آورده اند که این مظاهر و نشانه ها در فرمها، حجم ها، ایماژها(تصویر سازی)، اعمال،تصورات و کلمات گوناگون متجلی گشته اند.این پدیدارها به لحاظ رمز و رازها بودنشان هیچگاه در مغاک ذهن و زمان مدفون نشده، بلکه چونان ستاره ای در آسمان معنوی – فرهنگی بشریت همیشه پر فروغ اند و روشنگر بسیاری از مکنوئات و ناگفته هاست.بدرستی که نمادگرایی از ویژگیهای فهم انسان داناست و هستی شناسی نمادین از حقایق وجودی او به شمار میرود که در مرحله ای خاص این <<هستی شناسی نمادین>> به بیان نمادین منجر میشود.به زبان ساده نماد پدیده ای است از پاره ای کلمات، اشکال، احجام، اشیاء، اعمال، علائم و احساسات تشکیل میشودکه این عناصرتجسمی یا معنایی از مفهوم، پیام و یا رمزی سخن میگوید که مخاطب لازم است با معانی و مفاهیم آن آشنایی داشته باشد.

 

 

 

  • علیرضا همتی فارسانی